گل
تاریخ نشر سه شنبه ۲۸ می ۲۰۱۳ هالند
« گل »
شریف حکیم
می ۲۰۱۳سدنی
***
عطرِ گسیوی کمندت صد بهارستان گل
در مصافِ دلربایی با تو شد ارزان گل
گلبُنِ رویت ندارد کار با فصلِ خزان
در بهاران غنچه بفروشی به تابستان گل
خنده هایت از حسد آتش به جانِ باغ زد
غنچه میریزد سرشک و دیدۀ گریان گل
پاره گی هایِ گریبان نیست تآثیرِ کنون
زخم های کهنه دارد بر دل از جانان گل
خار از طبعِ درشت آزاد در دشت و دمن
از لطافت گشت زندانی به هر گلدان گل
لالۀ وحشی چه شاداب است در دامان کوه
لیک پرپر می شود در خانۀ انسان گل
رونقِ بازار خس دید و کمالِ خس فروش
قفل ها زد بر درو دروازۀ دوکان گل
باغبان بنوشت با رنگِ خزان بر درب باغ
مُرد باغ و بی نوا شد از غمِ هجران گل
شریف حکیم
شریف جان زیباست. از خواندن آن لذت بردم . زنده باشید. مهدی بشیر
گلشن وگلزارِما پامالِ خارو خس شده
میشود پرپر بدستِ جاهل و نادان گل
فروغ
ممنون از محبتِ محترم بشیر و شاعر گرانقدر فروغ عزیز.