بساطِ خود سری
تاریخ نشر چهارشنبه ۲۹ می ۲۰۱۳ هالند
بساطِ خود سری
حسن شاه ” فروغ “
۲۵ / ۵ / ۲۰۱۳
لندن
***
دلم بیادِ وطن سال هاست بیتاب است
بیادِ مادرِمیهن دوچشم بیخواب است
به فرد فردِ از آن آستان هزار سلام
تمامِ هموطنان دانه هایِ نایاب است
قسم به آنکه مرا آفرید دروغ نبوَد
که دیده ازغم میهن مُدام پُرآب است
به ناخدایِ هـمان کشتی شکسته بگو
که وقتِ لنگروفکرِبحالِ غرقاب است
زِخود خواهی وطن را، بَخون افگندی
تلاشِ صلحِ تومانندِ نقشِ برآب است
مخوان برادرِ خود دشمنانِ میهن را
پدربِکُشت پسررا که نام سهراب است
بساطِ خود سریِ این نظام را بَرچین
سپارکاربه اهلش،نه آنکه احباب است
ثباتِ مملکت و نظم مِی توان آورد
بدستِ اهلِ خرد گر تمامِ اسباب است
شبانِ تار توانی که قصدِ منزل کرد
اگر چراغ ترا یا فروغ مهتاب است
باتقدیم احترام فروغ از لندن
فروغ گرامی بازهم زیبا ؛ مملو از احساس و پر مفهوم است .از خواندن آن لذت بردم . موفق باشید. مهدی بشیر
ازهمکاری مهدی عزیزم سپاسگذارو ممنونم و تشویق شان باعث دلگرمی ام میشود
بسیار زیبا با مفاهیم عالی سروده اید ، سرفراز باشید
همایون عالمی