ازفروغ رویِ جانان
تاریخ نشر یکشنبه دوم جون ۲۰۱۳ هالند
ازفروغ رویِ جانان
حسن شاه ” فروغ ”
۱ / ۶ / ۲۰۱۳
لندن
***
ترکِ دیدارِ بُتی نا مهربان کردم نشد
دست بدامانِ گل و،ازباغبان کردم نشد
ناله سر دادم زدستش زار نالیدم مگر
قاصدِ اشکم بهرجانب روان کردم نشد
چون بدیدم قامتِ سروش میانِ بوستان
با سرِ تعظیم قامت را کمان کردم نشد
لاله سان داغش بدل پنهان کردم سالها
سوزدلرا هر قدر هایی نهان کردم نشد
مُرغ دل درآتش هجرانِ اوکردم کباب
هدیه گویا ازبرایش نقدِ جان کردم نشد
بسملی بیچاره ای تیرِ نگاهی او شدم
سینه را شایستهٔ تیرِو نِشان کردم نشد
گریه وزاری بکویِ نازنین سودم نکرد
چند بهاری را بدنبالش خزان کردم نشد
نا اُمید ازدرگهی خالق نگردیدم هنوز
دستی امیدی بسویِ آسمان کردم نشد
از فروغ رویِ جانان سوختم وا حسرتا
هر قدرها ناله و آه و فغان کردم نشد
باتقدیم احترام فروغ از لندن
فروغ گرامی ، از خواندن آن لذت بردم .سرودۀ زیباست. موفق باشید. مهدی بشیر
جناب مهدی عزیزو گرامی ام بسلامت وکامگار باشند