دهکده یأس
تاریخ نشر سه شنبه چهارم جون ۲۰۱۳ هالند
سید همایون شاه عالمی
دهکده یأس
سید همایون شاه (عالمی)
۴ – جون ۲۰۱۳ م
درین کشور یکی ده هست
سرسبز و لبِ دریا
میان کوه های مرتفع
در بین جنگلها
خموشی حکمفرمایی کند
بجز دریا که میخواند به آهنگ ِ طنین فرسا
ویا مرغانی معصومی
که غوغا کرده بر پا از دل ِ شیدا
درین کشور یکی ده هست سر سبز و لب دریا
زنی با چادر پاره
لباسی را زند با چوب روی سنگ ِچون خارا
صدای چوب آهنگی ز فقر و ناتوانی ها کند برپا
دل ِ این زن ز درد ِ ناتوانی ها گدازی راز میبارد
نه دلسوزی نه بینایی درین میهن نشد پیدا
درین کشور یکی ده هست
صفای ِ مردمانش گر بجویی هست بی همتا
درینجا پیر مردی پشت خم کردست از باری
بسوی آسیا دارد قدمهایی بخاموشی زمین پیما
دلِ این مرد دارد مهربانی های بی مطلب
بهر کو بگذرد دارد سلام ِ مهربانی را
درین کشور یکی ده هست
میان ده بینی کلبه یی فقری که دیوارش
کمی لغزیده از باران
میان کلبه طفلی هست یک دختر
که میخواهد رَوَد مکتب شود شادان
ولی مکتب بسوی دیگر دریاست
ندارد پُل سر دریا ، نموده آب هم طوفان
بمانده دخترک حیران
کو آن مردی که از این پولِ خیراتی
بسازد یک پُلی
تا قلب این دختر شود تابان
درین کشور یکی ده هست
یکی مردی کمر بسته که با بیلش کند کاری
بسازد مزرعی ، نهری ، بکارد تخمِ بسیاری
ندارد ده کانالی برای آب دادن
به جویی آب ِ کم، نوبت کند مردم چو ناداری
درین ده برق هرگز تابناکی را نیاورده
درینجا نورِ ماه و مهر میتابد به انظاری
ویا هم در شبانه شمع میسوزد به کمرنگی
دلِ دزدان نمیسوزد به این مردم؟
نمیشد بند ِ آب و برق میکردند یکباری؟
نمیشد یک پُلی آباد میکردند ، یک کاری ؟
نمیشد اهریمن هایی زمانه مُرده میبودند
نمیشد بهر این ملّت کسی میکرد از دل کارِ پُر باری؟
من از این یأس بیزارم
الاهی گردن خائن بزن یکباره بر داری
من از این درد بیمارم
دوای درد کی گردد ز پنداری بگفتاری
فغان از خائنان دارم
که خون مردمان را خورده چون ناری
بخود بالم (همایونم)
سرم دارد ز حقگویی بلندی هایی دستاری
سید همایون شاه (عالمی)
جناب عالمی عزیزم سر تان بلند است و همیشه بلند باد ؛ شاعر مردمی و حقگوی ؛ نشیدهء زیبای تان زنگار دل ها را می زداید و مو فقیت تان آرزوی من است . سلامت و شگوفا باشید.
ښاغلی عالمی صاحب!ډیرپه زړه پوری اودواقعیتونو څخه ډک غزل دی٬هرڅوک چه افغانستان ته لاړشی بیاورته جوته کیږی چه دافغانستان خلک په څومره زیاتو بدبختیو٬فساتونو٬مرضونو٬اودژوندانه په ډیروترخوناخوالو سره شپه اوورځ لاس اوګریوان دی.چه ما هم له نږدی څخه ولیدل.
ستاسوخوشحالی اوبریالیتوب زماهیله اوآرزوده.
شاعر گرامی و دوست عزیز آقایی ظفر از نظریات ارزشمند و ارادت شما نسبت به من یک جهان سپاس ممنونم
شاد و موفق باشید
منگل صاحب سپاسگذارم ، واقعاً که دلسوز در ین وطن بسیار کم است و هرکس بفکر شخص خود است و به این ترتیب جور شدن این جامعه محال بنظر می آید بیائید دعا کنیم که خداوند انصاف نصیب همه کند و این مردم بیچاره ما روزی در امن و ثبات و ارامش زندگی کنند.