دعا کردم …
تاریخ نشر سه شنبه ۱۱ جون ۲۰۱۳ هالند
دعا کردم …
هاشم حبیب زاده
***
همین حالا دعا کردم
دعا کردم که دیگر کودکان میهن من را
مادر در غم نشسته
خواهران ناتوان و دوستان خسته یی کاشانه من را
فرا سوی پرده یی پر در و فغان نامرادی ها
آزمایش مکن یارب
دعا کردم …
دعا کردم که دست سیاه دشمنی را
دوره تاریک جنگ و آتش جان سوز سختی را
نوایی دهشت و دود غلیظِ نفرت و سامان قحطی را
به روی ذات پاک و راستین کبریایت
محو کن یارب
دعا کردم …
دعا کردم که تنگنای کوچه های شهرِ ویرانم
در و دامان و دشت های خشک و سوزانم
حریم کلبه ویرانه و سفره بی نان دهقانم
لبان خشک
تن بی حس
دل مرده
جبین-پرخون، طفلانم
در انتظار رحمت اند یارب
دعا کردم…
دعا کردم که دیگر صدای انتحاری را
آهنگ وحشتناکِ انفجاری را
شیون و نوایی عذر و زاری را
نعره توپ و تفنگ و خمپاره های مجانی را
از دیار نازنیم دور کن یارب
هاشم حبیب زاده
ازخداوند التجا دارم که دعای این هموطن بادردم را بدرگاه خود قبول فرماید ومردم ما را ازین مصیبت ها وشر جنایتکاران نجات دهد آمین یارَب العلمین
تشکر فروغ عزیز نمیدانم که دعا های ما چه وقت آن سوی آسمان ها خواهد رسید و مستجاب خواهد شد.
زیبا و ستودنیست دوست با احساس!
سپاس شهلا ولیزاده عزیز لطف شماست
واقعاً زیبا و خیلی با إحساس سروده آت قابل تحسین است ، خداوندا التجأ داریم که صدای همه مردم درد کشیده و مصیبت دیده افغانستان را پاسخ دهی، و به نا ملایمتی ها ، نا آرامی ها و جنگ ها خاتمه بخشی