از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی
تاریخ نشر یکشنبه ۳۰ جون ۲۰۱۳ هالند
حکایت ۲۰۲
تن آدمی شریفست بجان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
« سعدی »
نسناس
نظامی عروضی سمرقندی گفته است : از بو رضا بن عبدالسلام نیشابوری شنیدم در سنه عشر و خمسمائه(۵۱۰) بنشابور در مسجد جامع که گفت بجانب طمغاج همی رفتیم و آن کاروان چندین هزار شتر بود (؟!) روزی گرمگاه همی راندیم بر بالای ریگی زنی دیدیم ایستاده برهنه سر و برهنه تن در غایت نیکویی با قدی چون سرو و رویی چون ماه ومویی دراز و درما نظاره همی کرد. هرچند باوی سخن گفتیم جواب نداد و چون قصد او کردیم بگریخت و در هزیمت چنان دوید که همانا هیچ اسپ او را در نیافتی و کراکشان ما ترکان بودند، گفتند این آدمی وحشی است این را نسناس خوانند.
عروضی بعد از ذکر عبارات فوق گفته است : اما بباید دانست که او شریفترین حیوان است بدین سه چیز که گفته شد ، و مقصودش از سه چیز که نسناس را نسبت بسایر حیوانات شریفتر ساخته یکی قامت راست و دیگر پهنی ناخن و بالاخره موی سر است !
سلسله این حکایات ادامه دارد….
عالیست!
https://www.facebook.com/MulanaSaidAfghani
سلام دوست عزیز بشیر صاحب! امید صحت مبارک شما بهبود یافته باشد ، نوشته استاد را مطالعه کردم نهایت عالمانه است و در نشر ان در ارګان نشراتی صلح و تفاهم مولانا سعید افغانی اقدام کردم ، و ازدرګاه الهی برای شان جنت فردوس استدعا دارم برادر شما سعیدی
تشکر دوست عزیز جناب سعیدی ، همیشه زنده و سلامت باشید. مهدی بشیر