۲۴ ساعت

20 جولای
بدون دیدگاه

پاکستان، بر سر دوراهی انتخاب

تاریخ نشر شنبه ۲۰ جولای ۲۰۱۳ هالند

محترم رسول پویان

محترم رسول پویان

پاکستان، بر سر دوراهی انتخاب

رسول پویان

سرطان ۱۳۹۲خورشیدی

***

تطبیق پروژۀ سرمایه‏گذاری هنگفت سران کشور چین در گوادر بندر واقع در صوبۀ بلوچستان پاکستان پیش‏درآمد فاصله‏گیری حکام پاکستان از استراتیژی کهنه و سنتی دوران جهان دو قطبی درعهد جنرال ضیاءالحق خواهد بود. سران پاکستان چند دهه است که از این استراتیژی سنتی (که جنگ و بحران فراگیر در افغانستان را دامن می‏زند)، به عنوان گاوشیری استفاده کرده اند و کمک‏های وافر نظامی و اقتصادی سران غرب (خاصه ایالات‏متحدۀ امریکا) و کشورهای عربی (بویژه عربستان سعودی) را به کشور خود سرازیر ساخته اند.

آرایش جدید منطقوی و جهانی و تقابل قطبین تازه به میدان آمده بر سر منابع انرژی و تقسیم دوبارۀ منطقه و جهان در آینده، امکان ادامۀ کمک‏های  دوران جنگ سرد را به پاکستان بسیار ضعیف کرده و احتمال کاهش شدید و ختم آن، دور از انتظار نمی‏باشد. طرح جلب سرمایه‏گذاری‏های جدید توسط سران پاکستان مبین این واقعیت است.           
کشور پاکستان در حقیقت زادۀ دوران جهان دوقطبی و جنگ سرد می‏باشد. پس از جنگ دوم جهانی و شکل‏گیری بلاک شرق و غرب در هیئت پیمان ناتو و وارسا ضرورت وجودی پاکستان با اردوی بزرگ، استخبارات قوی و ارتباطات تنگاتنگ با جهان غرب و دول محافظه‏کار عرب به میان آمد. از آن زمان به بعد این کشور به پایگاه استراتیژیک پیمان ناتو و تربیۀ افراطیون ضد دیموکراتیک و ضد آزادی‏های مدنی، سیاسی و اجتماعی تبدیل شد که ما اوج آن را پس از تجاوز ارتش شوروی سابق به افغانستان در زمان جنرال ضیاءالحق دیده می‏توانیم. سران نظامی و استخباراتی پاکستان طی چند دهۀ اخیر توانستند از این موقعیت سودهای کلان و کمک‏های زیادی به دست آورند؛ اما با فروپاشی جهان دوقطبی و خاتمۀ جنگ سرد از یک جانب و آرایش جدید قطبین در منطقه و جهان از جانب دیگر این مرحله دارد به پایان خود می‏رسد و سران پاکستان در جستجوی منابع مالی جدید می‏باشند.     
چرخش احتمالی بیشتر پاکستان به سوی قوی ترین قطب اقتصادی امروز و فردای منطقه و جهان(چین) سران پیمان ناتو به سرکردگی امریکا را سخت نگران می‏سازد. امریکا در یک موقعیت متزلزل در شرق میانه، جنوب آسیا و آسیای مرکزی قرار دارد؛ زیرا پاکستان دیگر دوست استراتیژیک قابل اعتمادی بوده نمی‏تواند. هندوستان از موقف مستقل و قوی با امریکا معامله می‏کند. در برخی کشورهای عربی شرق میانه بعد از فروپاشانیدن رژیم‏های سابق، نیروهای غیردیموکراتیک و ناهمگون با ماهیت حرکات آزاد، مدنیت‏پسندانه و امروزین ملل شرق دور، جنوب‏شرق آسیا و آسیای میانه- به کمک سران ناتو به خصوص ایالات‏متحدۀ امریکا جابجا شده اند. این نیروهای تنگ نظر و دارای ایده‏ئولوژی خشک و متحجر هرگز نمی‏توانند با سیل عظیم اقتصادی، دیموکراسی شرقی، تکنولوژی، مدنیت، امنیت و صلح خواهی نفوس وافر کشورهای جنوب‏شرق و جنوب آسیا، همسری کنند؛ حتی نخواهند توانست منافع جهان غرب و ایالات‏متحدۀ امریکا را در حوزۀ نفوذ روسیه، در کشورهای آسیای میانه تأمین نمایند. چنانچه سقوط دولت اخوان‏المسلمین (به رهبری آقای مرسی) در مصر نشانۀ بارز آن است.        
در افغانستان علاوه بر این که تاهنوز نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سالم، کارا و استواری شکل نگرفته است؛ بلکه عوامل پاکستان اوضاع را ناامن، بحرانی و متشنج نگهداشته اند. از طالبان و سلفی‏ها برای تخریب فرهنگ و مدنیت این سرزمین حمایت همه جانبه می‏شود. هدف سران پاکستان این است تا سران ناتو خاصه امریکا را تا رسیدن به اهداف متذکرۀ خود، مصروف نگهدارند. سران ناتو خاصه ایالات‏متحدۀ امریکا در ابهام و سردرگمی بسر می‏برند و در قبال افغانستان و پاکستان استراتیژی واضح و شفافی ندارند.  
سران پاکستان با گشودن بندر گوادر به کمک بزرگ مالی چین نه تنها در جستجوی منابع مالی جدید اند؛ بلکه می‏خواهند از زیر فشارهای سابقه مبنی بر تجزیۀ پاکستان و جدایی بلوچستان بگریزند. گفته می‏شود که حاکمان پنجابی با اسکان دادن پنجابی‏ها و سندی‏ها قصد تغییر دیموگرافی این صوبه را دارند. پنجابی‏ها خیلی ماهرانه توسط طالبان و عرب‏های افراطی بافت پشتونوالی را در صوبه سرحد ضربات کاری زدند و پروسۀ ذوب پتان‏ها را در جامعۀ نامتجانس و پراکندۀ پاکستانی سرعت بخشیدند. دیگر امکان تشکیل دولت مشترک پشتونهای دو طرف سرحدات مشترک افغانستان و پاکستان عملاً از بین رفته است. تثبیت و حل عادلانۀ خط دیورند، آخرین رویاهای نیشنالیزم قومی و مفکورۀ پشتونستان مستقل را برای همیشه از اذهان پاک کرده و یکی از عوامل عمدۀ تشنج و اختلاف قرن جاری در بین افغانستان و پاکستان را برطرف می‏کند. پلان اقتصادی جدید سران پاکستان اگر موفق شود، زمینه را برای اختلاط نفوس پنجابی، سندی، بلوچ و پتان در بلوچستان فراهم می‏سازد.
پاکستانی‏ها با جلب سرمایه‏گذاری بزرگ چین می‏خواهند خود را در ترانزیت منابع عظیم انرژی از آسیای میانه و جنوب آسیا سهیم سازند و مشکلات کمبود انرژی در پاکستان را نیز کاهش دهند. سرمایه‏گذاری در گوادربندر و امضای قرارداد لولۀ گاز با سران کشور ایران از آن جمله است. به این حساب پروژۀ طالبان در حال حاضر برای انحراف افکار سران ناتو و مصروف سازی سران عاقبت نااندیش و سطحی‏نگر دولت افغانستان حمایت می‏شود؛ همچنان پاکستانی‏ها به راه جنوب و غرب افغانستان(قندهار و هرات) که بندر گوادر را به آسیای میانه ارتباط می‏دهد سخت احتیاج دارند. اگر پاکستانی‏ها خیال استفاده از طالبان بحیث نیروی جنگی و گارد محافظ برای دسترسی به این شاهراه حیاتی را در آینده داشته باشند، با تغییر و تحولات حال و آیندۀ منطقه و جهان، خیال است و محال. با رونق‏گیری این بندر از اهمیت بندر تورخم و حیرتان کاسته خواهد شد. به این صورت قندهار و هرات در آینده برای سران پاکستان و راه ترانزیت انرژی، اهمیت اقتصادی زیادی می‏داشته باشند.      
با خوابیدن اژدهای زرد بر لب آبهای بلوچستان منافع استراتیژیک غرب به رهبری امریکا در منطقه تهدید جدی می‏شود. هندوستان تا حدودی در حلقۀ محاصره می‏افتد و نیش اژدهای زرد (که با افراطیت پاکستانی‏عربی آلوده خواهد شد)، به حوزۀ اقتصادی و امنیتی روسیه  دراز می‏گردد. سران ایران در کوتاه مدت شاید لبخند شادی بر لب داشته باشند؛ اما در دراز مدت از اهمیت ارزش ترانزیتی راه آبی خلیج فارس ایران کاسته خواهد شد و این طرح در درازمدت به سود ایران نمی‏باشد.            
اگر واقعاً سران پاکستان قصد اصلاح استراتیژی سنتی و کهنۀ دوران جنگ سرد و زمان حضور قوای شوروی سابق در افغانستان را دارند و می‏خواهند سرمایه‏گذاری‏های خارجی را به کشور شان جلب کنند، باید از راه جنگ و بحران و راه صلح و امنیت یکی را انتخاب نمایند. حمایت از طالبان، تروریسم، افراطیون و بحران سازی در افغانستان و منطقه هرگز زمینه را برای مصئونیت‏های حقوقی، قانوی و امنیتی که لازمۀ سرمایه‏گذاری است، آماده نمی‏کند. باز‏شدن راه جنوب و غرب افغانستان به سوی آسیای میانه، به امنیت احتیاج دارد. اگر سران پاکستان به خواهند و نخواهند پروژۀ طالبان به پایان خود رسیده است. حمایت مشترک سران پاکستان و سران ناتو طی سالیان متمادی از این پروژۀ افراطگرایی هم بی‏نتیجه بوده است. حالا سران پاکستان بر سر دوراهی انتخاب ایستاده اند.
پیروزی نوازشریف رهبر حزب مسلم لیک در انتخابات اخیر پاکستان ما را بیاد دوران رشد و گسترش افراطگرایی، دامن زدن به جنگ داخلی در افغانستان و تشکیل تحریک طالبان می‏اندازد. نظر به تجارب تاریخی اگرچه به نوازشریف اعتماد نمی‏شود و همسویی و هم‏نوایی او با افراطیون از کسی پوشیده نیست؛ لیکن وضعیت بحرانی پاکستان و اوضاع پرتنش منطقه و جهان ایجاب می‏کند که وی از بین راه صلح و جنگ باید یکی را انتخاب کند. از نگاه منطق سیاسی زمینه برای تداوم جنگ روز به روز محدود می‏گردد و بحران مزمن سیاسی، اقتصادی و امنیتی پاکستان و افغانستان از طریق حمایت از جنگ و آشوبگری حل شده نمی‏تواند. جلب سرمایه‏گذاری‏های جدید و استفاده از فرصتهای مناسب اقتصادی و تجارتی تازه، به پالسی متعادل و سیاست‏های مناسب با شرایط و وضعیت داخلی، منطقوی و بین‏المللی حال و آینده، نیاز دارد.        
در موقعیت و شرایطی که سران پاکستان سخت مشغول راه نجات خود می‏باشند؛ سران دولتی فرورفته در خواب خرگوش افغانستان غرق در ندانم کاری، فساد اداری، چور و چپاول منابع مالی و دارایی‏های عامه و پروژۀ فرمایشی انتخابات بوده و از منافع کوتاه مدت و دراز مدت کشور و مردم شان غافل می‏باشند و برای حال و آیندۀ میهن پلان استراتیژیک معین و لازم ندارند. سران  کشورهای عضو پیمان ناتو به رهبری امریکا چونان در رکود اقتصادی، تشنج آفرینی در شرق میانه و تقابل با قطبین جدید گیرمانده اند که سر کلاوه را گم کرده اند؛ نه برای حضور خود در افغاسنتان پلان استراتیژیک روشنی دارند و نه موقف شان در قبال افغانستان و پاکستان مشخص است. افغانستان و مردم آن در واقع قربانی منافع حریصانۀ سران پاکستان، تقابل قطبین و سیاستهای مبهم و ناروشن سران ناتو به رهبری امریکا و مداریگری آقای کرزی و تیم نالایق و فاسدش، شده اند.

پایان

 
بدون دیدگاه

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما