ازخامۀ من دفتر و دیوان گله دارد
تاریخ نشر یکشنبه ۲۱ جولای ۲۰۱۳ هالند
به اقتفا از غزل بیدل علیه الرحمه که مطلع آن است:
از پنبه اگر آتش سوزان گله دارد
دیوانه هم از خار بیابان گله دارد
(بیدل)
ازخامۀ من دفتر و دیوان گله دارد
صادق پیکار
از رفتن شب ماه فروزان گله دارد
هم اختر و پروین خراسان گله دارد
ازسردی بهمن به شب تیرۀ یلدا
آن مادرک طفل به دامان گله دارد
از ابر سیه پرتو خورشید نتابد
از ابرتُنک ژاله و باران گله دارد
ساغرکه زلالی زمی ناب ندارد
از ساقی آن تشنه لبانان گله دارد
بد خویی معشوقه چنان شهرۀ شهراست
کاز آتش چشم ناوک مژگان گله دارد
همسایۀ نزدیک ز یک بوسه ابا کرد
از لعل لبش چاه ز نخدان گله دارد
من شانۀ وا مانده به آن زلف پریشان
از شانۀ بد زلف پریشان گله دارد
رسمیست دراین شهرکه چند بی هنری هم
عشقی نتوان باخت و زخوبان گله دارد
از شاعر وارسته چرا کَس گله مند است
از خامۀ من دفتر و دیوان گله دارد
صادق پیکار
بسیار زیبا و دلپذیر قلم تان نویسا و الهام تان گرم باد