بگو خدا! چه کنم؟
تاریخ نشر پنجشنبه ۲۵ جولای ۲۰۱۳ هالند
بگو خدا! چه کنم؟
احمد رشاد زریر
***
زشعرهام همش بوی درد میآید
به چهرهام اثر از رنگ زرد میآید
زلای دفتر شعرم به گوشهای خودم
صدای گفتن«رحمی نکرد» میآید
به روی برگه هنوز از قلم؛ که خشکیده
ز رنگِ داغ کسی، فرد فرد میآید
به جای یک نفسِ تازه زین هوای پلید
به بینی و دهنم خاک و گرد میآید
بهار زندهگیام ناگذشته میبینم
نفس کشیده زمستانِ سرد میآید
بگو خدا! چه کنم؟ صبر کردهام کافیست
همین صبوری که از دستِ مرد میآید
…………………..
زریر
صبورباش صبوری صِفاتِ رحمان است
زوالِ دشمن و هنگامِ طرد می آید
فروغ
زریر جان زیبا سروده اید موفق باشی
چه سوزناک دوست گرامی. امید و سعادت با شما!
بسیار زیبا سروده اید موفق باشید رشاد جان زریر
صبرتلخ است ولیکن بر شرین دارد
رشاد عزیز بسیار زیباست موفق و کامگار باشی عزیز