عیدی مهمان
تاریخ نشر پنجشنبه ۸ آگست ۲۰۱۳ هالند
حکایت ۲۰۵
حدیث نیک و بد ما نوشته خواهد ماند
زمانه را سند و دفتری و دیوانی است
« پروین»
عیدی مهمان
ابن مقله خطاط معروف و وزیر مشهور عباسیان ،عمل بصره را به نصر بن منصور تمیمی داده بود و او یک سال مأموریت خود را انجام داد. بعد از یکسال نصر را خواست و از او حساب گرفت . معلوم شد که مال بسیاری از بابت مالیات بر ذمت او مانده است .
بن مقله باو گفت :
یا آنچه بر عهدهء تو میباشد بپرداز و یا بزندان برو!
نصر گفت :
من پول دارم ولی نزد من حاضر نیست ، بمن یکماه مهلت بدهید زیرا برای این مبلغ شایسته نیست که محبوس شوم!
ابن مقله که می دانست ، نصر مردی متمول است و پرداخت آن مبلغ برای او اشکالی ندارد ، در جواب گفت :
چون از طرف خلیفه در بارهء بازگشتن تون بخانه ات اجازه داده شده من حاضرم که یکماه بتو مهلت بدهم بشرطی که تو در همین جا بمانی ومهمان من باشی و پول پرداختی را طلب نمایی و بپردازی!
نصر قبول کرد و درخانهء ابن مقله مانند محبوس ، اقامت اختیار نمود.
اتفاقآ آنروز اول ماه رمضان بود وچون شب در آمد، ابن مقله بخادمان خود گفت :
نصر را بیاورید که با ما افطار کند.
نصر آمد و باتفاق یکدیگر افطار کردند و این حال تا آخر ماه روزه دوام یافت .
بعد از تمام شدن روزه و انجام دادن مراسم عید ، ابن مقله کسی را نزد نصر فرستاد و ادای باقیات او را یادآوری کرد و گفت :
چرا پولی را که بنا بود بیاورند نیاوردند؟.
نصر گفت:
من که آن پول را رسانیده ام!
ابن مقله پرسید:
بکدام شخص پرداختی ؟
نصر گفت :
بشما پرداختم!
ابن مقله در خشم شد و پرسید:
چگونه و کی و کجا بمن پرداختی؟
نصر جواب داد:
من پول نقد بتو نداده ام ولی در ماه رمضان مهمان تو بوده ام و بر سرسفرهء تو افطار کرده ام و اکنون که ماه رمضان بسر آمده و ایام عید است حق من آنست که از پرداخت آن مبلغ معاف گردم!
ابن مقله خندید و گفت :
راست میگویی ، قبض رسید خود را بگیر و بسلامت برو که من ترا از تأدیهء آن مبلغ معاف کردم.
آنگاه باو سندی داد که بموجب آن از ادای مبلغ مزبور معاف شناخته میشد و او را اجازهء رفتن بخانه اش داد.
سلسله این حکایات ادامه دارد…
دیدگاه بگذارید