عطر دل
تاریخ نشر سه شنبه ۱۳ آگست ۲۰۱۳ هالند
(عطر دل)
شهلا لطیفی ولیزاده
در لفافه
من ز اجبار زمانه بغنودم
حس و قلبم غرق افکار و تحرک
هنوز هم نفس کشیدم
در میان برگه ی دل، آرمان سبز تنومند
بتنید
دستان حلقه در آن جسم نفیس لحظه ها
پاها قید در آن ذهن خموش روزگار
پرده های ظلم کابوس زمان را زیر پا
تا که من راه گشایم بسوی روشنی ها
با شهامت
عاری از لفافه و پرده های شرم و آزرم
با متانت
ناگهان
خورشید خندان بسویم از شوق دل
گام گذاشت و
نور تن را به ستایش بنشست
ابرهای پارچه بآن آغوش باز
گیسوی سرد دلم حلقه با مهر
دست گرم نسیم ی شاد نواخت زیب تنم را با صداقت
تا که عطری معصوم دل را به یادگاری گیرد
و همه باغچه
خموشانه شکفت
تا که تقدیس آزادی زن را به چه نیکویی گیرد
با غرور, بی حجاب
چون اسطوره ی شاد زمان
در میان نور آن خورشیدی تابنده و رنگ گل ها
جاودان، با وقار
شهلا
شهلای عزیز ، مثل همیشه زیباست. زنده باشید. مهدی بشیر
خواهر ګرامی شهلاجان
نهایت زیبا وموزون سروده اید
خداوند(ج) همیشه شما را درامان ود داشته وموفقیت وسرفرازی نصیب تان فرماید
مقبول است و چاشنی احساسات محسوس میگردد و لطافت زنانه حضور دارد. موفق باشید شهلا جان ولیزاده.
شمیم هر نفست عطر گل بخود دارد
گمان میکنم همسایهٔ گلاب هستی
فروغ
یکبار دیگر ممنون لطف تانم بزرگوارم جناب بشیر عزیز!
دوست و همگام جدید و با عاطفه ام آقای جلال گرامی،نهایت ممنونم!
سعادت تان آرزوی منست!
دوست خوب شاعرم همایون عزیز را متشکرم از چنان دیدی مهربانانه!
بزرگوارم فروغ گرانمایه،چه تشبیه و استعاره ی!
گلاب را دوست دارم و شما را همچنان. با ارادت و سپاس!