فرهنگ ستیزان تمدن گریز
تاریخ نشر سه شنبه ۲۰ آگست ۲۰۱۳ هالند
فرهنگ ستیزان تمدن گریز
رسول پویان
۱۶ / ۱ / ۱۳۹۲
***
بـه آیین بـهاران میستیزند
بـه لطف گوهر جان میستیزند
به شور و نغمههای عندلیبان
به باغ و طرف بستان میستیزند
بـه آهنـگ لطیـف آبـشاران
به عطر خاک و باران میستیزند
به لبخند نـشاط انگیز نـوروز
به مهر و ماه و کیهان میستیزند
به آهـوبـرگان مست و زیبـا
خیابـان در خیابـان میستیـزند
به چنگ و بربط و آوازمطرب
به بـزم شـاد مستان میستیزند
بـه آثـار گــران بـاســتانـی
به خشت وخاک ایوان میستیزند
به خلق بامیان و مهد شیران
به تندیسان بی جان می ستیزند
به خط و واژه و گفتار مـردم
بـه تصویـر عـزیـزان میستیزند
بـه احساس لطیـف شاعـرانه
به نظم و شعرودیوان میستیزند
به شعر حافظ و خیام و جامی
به جوش باده نوشان میستیزند
به رسم پاک مستان خـرابات
بـه دسـتاویـز رندان میستیزند
بـه افکار سـنایی، پنـد عـطار
به گنج علم و عرفان میستیزند
به سوز مثنوی و حالت شمس
بـه خورشید فـروزان میستیزند
به شـعر رودکی، قند سمرقند
به خط و خال ترکان میستیزند
بـه فـارابی و سینا، فـخر رازی
بـه افـکار حکیمان میستـیزنـد
به فـردوسی خـداوند اسـاطیر
به پارسی ارث دهگان میستیزند
بـه رسـم جـاودان پهـلوانـان
به رستم، خصم دیوان میستیزند
به پندار و به گفتار و به کردار
بـه آداب بـزرگان میسـتـیزنـد
به ارث باستان و گنج شـایـان
بـه فرهنگ خـراسان میستیزند
به سیس و قارن و سنبادو مسلم
بـه طـاهر مـرد میـدان میستیزند
بـه عیـاران و شیـران خـراسـان
بـه تـاریـخ درخشـان میستـیزنـد
بـه خوجند و سمرقند و بخارا
به آمـوی خروشـان میستـیزند
به غزنی وهـری بلخ و فرهرود
به پروان و بدخشـان میستیزند
به عشق پاک دلهای پر از سوز
بـه آه سینه چاکان میستـیزند
به عـزم راستان و مهر یـاران
به قلـب صاف پاکان میستیزند
به آیین وفـا و رسـم خوبـان
به لفظ وعهد وپیمان میستیزند
بـه عدل و داد و قانون مدوّن
به حکم شرع و قرآن میستیزند
به نـور دانش و صبح معـارف
به شـاگـرد دبستان میستیزند
بـه پیونـد دل عشاق مسکین
به حسن نو عروسان میستیزند
به زلف مهوشان برگرد رخسار
بـه آزادی نسـوان میستـیزنـد
به نفس بیوگان دل پـریشان
به طفل دیده گریان میستیزند
به پیران سخن سنج خراسان
بـه افـکار جـوانـان میستـیزند
بـه انـدرز طبیبان خـردمنـد
به دارو و بـه درمـان میستیزند
بـه نیروی بـزرگ زنـدگـانی
به عقل وعشق وایمان میستیزند
بـه روح آدم و بـنیاد هستی
بـه دسـتآورد دوران میستیزند
به عرش کبریا و اصل فطرت
بـه ذات پـاک یـزدان میستیزند
سخن کـوتاه ایـن گـرگان وحشی
به هست و بـود انسان میستیزند
رسول پویان
درود به جناب پویان گرامی ،سروده زیبا و مملو از احساس و خواندنیست . موفق باشید. مهدی بشیر
جناب محترم و گرامی رسول پویان
چه آتشفشان لذت و خوشنودی در دلم خلق نمودید، عجب درس تاریخ میهن و ادبیات فارسی می توان از شعر زیبای شما بر داشت کرد ، خداوند برای شما عمر دراز و صحت کامل نصیب کند