۲۴ ساعت

23 آگوست
۷دیدگاه

گریستم

تاریخ نشر جمعه ۲۳ آگست ۲۰۱۳ هالند

سلیمان غایب

سلیمان غایب

گریستم

سلیمان غایب

***

از دیده دور رفتی و من خون گریستم

بی‌ تو به کارو خانهو بیرون  گریستم

لیلی‌ شدی و درعقبت جان زِ دست رفت

بیمار و نا قرار چو مجنون،  گریستم

گر خنده‌ام نقاب سفیدیست بین ما

چون ابر‌های تیره به هامون گریستم

عریان در قفس شده ام در نگاه تو

بر چاک پُر ز پینهٔ پتلون گریستم

بختم زساحری شده بر سر کلای غم

مویم به باد رفت و به افسون گریستم

بر سنگ‌های پر غم ویرانهٔ وطن

لغزیدم از وصال و چو حلزون گریستم

دست فلک فشرده دلم آن چنان که من

با قلب پاره پاره چو زیتون گریستم

با فتنه   برده ای  دل   دیوانهٔ  مرا

خون جگر بخوردم و مفتون گریستم

در پیش روی مردم پُر گوی و گوش کر

موسی ز یاد برده  چو هارون گریستم

گاهی‌ به باغِ عیشِ تخیل قدم زدم

با صد هزار دیدهٔ گلگون گریستم

بر طعنهٔ حبیب و رقیبان بی‌ شمار

صد بار خنده کردم و اکنون گریستم

تو از حقوقو راست روی میزدی سخن

من بی‌ وکیل و قاضی و قانون  گریستم

غایب منم که نیست مرا جا درین جهان

بی‌ جایو بی‌ ستیزهو افزون گریستم

سلیمان غایب

 

۷ پاسخ به “گریستم”

  1. admin گفت:

    جناب غایب گرامی ،مثل همیشه بازهم زیبا سروده اید. زنده وسلامت باشید. مهدی بشیر

  2. غایب گفت:

    جناب محترم و گرامی مهدی بشیر، تشکر از حسن نظر شما

  3. h.forough گفت:

    بر هر سطور زِ خامه زدی«غایبا» رقم
    با اشکِ خامه ازهمه موزون گریستی
    فروغ

  4. همایون عالمی گفت:

    قشنگ است

  5. نذیر احمد ظفر گفت:

    جناب غایب عزیز امید وارم دیگر نگریید و خو.شی ها نصیب تان باد ؛ سرودهء دلپذیر و خوش آهنگ

  6. غایب گفت:

    تشکر فروغ جان خوش و صحتمند باشید

  7. شهلا ولیزاده گفت:

    ملیح!

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما