انتقام
تاریخ نشر پنجشنبه ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۳ هالند
انتقام
محمد اسحاق ” ثنا ”
ونکوور، کانادا
***
در این صحرا مقیمم تا غباری میشود پیدا
که بعد این غباری تا سواری میشود پیدا
در این گلشن شقایق سر به سر آغشته در خون است
برای انتقامی داغداری می میشود پیدا
ز قتل و انتحاری دامن خونریز رنگین است
به خونخواهی مگر یک سر به داری میشود پیدا
به حال مردم نادار کز بیداد میلرزد
که روزی راد مردی غمگساری میشود پیدا
به حرف زاهدان شهر باور کی توان کردن
مگر در بین شان یک شرمساری میشود پیدا
ز آه آتشین سینه پر درد دانستم
که آخر رفته رفته شهسواری میشود پیدا
ز بعد برده باری ها و رنج بی شمار آخر
ثنا یکروز مرد اهل کاری میشود پیدا
محمد اسحاق ” ثنا “
استاد گرامی جناب آقای ثناء! مانند همیشه زیبا ، عالى و مملو از احساس سرودید .واقغیت است بلاآخره میشود پیدا.سلامت باشید. مهدی بشیر
اگردستِ «ثنا» دایم بلند سویِ خدا باشد ـــ
یقین میدار بهر دردی قراری میشود پیداــــ استاد گرامی ام آقای ثنا بسیار زیبا سرودید موفق باشید