خاک گردِ پا
تاریخ نشر جمعه اول نوامبر ۲۰۱۳ هالند
( خاک گردِ پا )
به استقبال غزل جناب شریف حکیم
عبدالله وفا ،
۱ / ۱۱ / ۲۰۱۳
ویانا – اتریش
*****
از بِرون من مجو ، راز درون زندگی
همچو بحر بیکران ، هم بی سرو بی پاستم
من فغان و شور مردم را ، نهان دارم به دل
لیک نزد هرزه خو ، بیهوده و بی جاستم
هر که را غم میرسد ، باشم ورا از جان شریک
نزد اهل دل ، سرا پا ، زورق طلا ستم
روز و شب در فکر اسباب رهایی بشر
فکر و ذکرم خیر باشد،چون مَلک هر جاستم
دستگیر مردمانم ، در سراشیب حیات
ای خدا همت رسان ، در غربت و تنهاستم
از خموشیهای من ، فکری به سود خود مزن
لیک در روز قیام ، من آه آتشزاستم
نیستم چون چلچراغ ، دیر و هم بت خانه ای
لیک در شهر غریبان ، خاک گردِ پاستم
از دویی و از منی ، ناید صدای مردمی
فرد بودم جمع گشتم ، با همه یکجا ستم
راز عشق و عاشقی ، اندر ضمیر من بجو
نیستم مجنون ولی ، من عاشق مولاستم
فکر خیر بینوا را از منِ افسرده جو
من فقیر و بینوا را ، خادمِ والاستم
گاه در حال حضور و گاه در قال فکور
همچو آب دیده ، در پیدا و نا پیداستم
از تلونهای دنیا ، رنگِ بی رنگی خوشست
من غلام همت والای ، بی رنگهاستم
این سرود ناب و دلکش ، از حکیم دارد پیام
او شریف است و حکیم من بنده مولاستم
«تار و پود زنده گی ام ریشه دارد با «وفا
در دلِ روشن ضمیران ، ناظر و پیداستم
عبدالله وفا
۱.۱۱.۲۰۱۳
ویانا – اتریش
وفا صاحب سروده زیباست . شما و جناب حکیم عزیز زنده و سلامت باشید . مهدی بشیر