به ستاره های خموش
تاریخ نشر یکشنبه ۱۵ دسامبر ۲۰۱۳ هالند
از ظلم و جهالت چه ستاره های که تاریک میشوند
این سروده ام تقدیم به همه معصومان در رنج و افسرده ز رنج
به ستاره های خموش
شهلا لطیفی
از ستاره ها میشنوم
که در میان غبارهای آلوده درد پنهان میشوند
یک یک
حس روشن امید شان
زآن نا امیدی یک مرد ستیزه جوی ناتوان
به یأس میپیچد
و در ذلت روح یأس
با یک غصه جانکاهی جاودانه پناه میبرند
تک تک
ستارگانی که
نور شان را میخواهند روشنی کاشانه ی سازند
از دل و جان
در کنج همان کاشانه ی از خود بافته
رنگ میبازند بی ترحم و
گاهی هم جان
ستیزه جوی و مخرب هر ستاره
آنهم خود معصوم اند
و
در پاره های دودی ظلمت اعتیاد
غربت روحی
و احساس مُرده از ذلالت جهل
که چه
تاریک اند و در بند
پس خورشید سالم را باید آرزو کرد
تا با آن اصالتش
هر ستاره ی از هم پاشیده را فروغ دهد
جاودانه
و هر قعر مصیبت جهل را
ز بیخش چیند
دانه دانه
شهلا لطیفی
خواهر گرامی شهلا خانم به سلامت و بازهم هم سروده زیبا و مملو از احساس است . چی عالی فرموده اید:
در پاره های دودی ظلمت اعتیاد
غربت روحی
و احساس مُرده از ذلالت جهل
که چه
تاریک اند و در بند
پس خورشید سالم را باید آرزو کرد
موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
نهایت امتنانم به نثار شما دوست بزرگوار.
سلامت باشید و خُرسند.
محترمه بانو لطیفی ، سروده ای زیبا و پر از احساس تان که بیان کنندهء دردها وآلام زنان دربند کشورماست بردل می نشیند، هرچند از لابلای آن غصه ها و درد های ناگفته هویداست ، قلم تان رسا باد. با عرض حرمت
قیوم بشیر
مأیوس مباش خواهرم
روزی این ابر های سیه زوده خواهند شد واین باران نا امیدی ها توقف کرده خورشید آزادی بر فراز آسمان
میهن ما خواهد تابید. باتقدیم سلام شهلای عزیز فروغ
جناب هروی گرانقدر، تشکراتم را بپذیرید از حضور و ستایش شاعرانه.
با درود و احترام.
جناب فروغ بزرگوار، باز هم صفا آوردید. مقدم نیک شما پاینده.