۲۴ ساعت

19 ژانویه
۳دیدگاه

از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی

تاریخ نشر یکشنبه ۱۹ جنوری ۲۰۱۴  هالند

حکایت ۲۱۳

آراسته  و   مست   ببازار  آیی

ای دوست ندانی که گرفتار آیی

« شیخ ابوسعید»

محتسب و مست

علی نوشتگین از جملهء سپهسالاران دربارمحمود وضمنآ از خواص آن شهریار بشمارمیرفت .

یک شب در بزم خاص سلطان تا صبح باتفاق سایر ندیمان بیدار نشسته وباقتضای جوانی چند جرعه آب آتشین پیموده بود.

چون روز بچاشتگاه رسید، رنج بیداری در علی نوشتگین شدت یافت واز سلطان اجازه خواست که بخانهء خود برود.

سلطان گفت :

تو از شدت مستی نمیتوانی برپای ایستاده شوی ، هرکس ترا ببیند میداند که مستی و بهمین سبب من صلاح نمیدانم که تو در این روز روشن ببازار بروی ، همین جا تا نماز دیگر بیاسای و بعد از آنکه هوش وحواست بجای آمد، روانه شو،زیرا امکان دارد که محتسب ترا در حال مستی ببیند و حد بزند و آبروی تو برود و دل من بخاطر تو رنجور شود ، اما نتوانم چاره ای بکنم و به محتسب چیزی بگویم!

علی نوشتگین که فرمانده پنجاه هزار نفر سپاهی بود واو را در همه جا بشجاعت می ستودند وبا هزار مرد برابر میدانستند، به اسم وآوازهء خود مغرور شده بیم وهراسی از محتسب بدل راه نداد وگفت :

البته باید بروم.

سلطان گفت :

خودت تکلیف خود را بهتر میدانی!

علی نوشتگین با صد نفر از غلامان وچاکران سوار وپیاده راهء خانه خود رادر پیش گرفت واسپ او پیشاپیش روان بود.

از قضا محتسب او را دید و به مستی او پی برد، ملازمان خود را گفت تا اورا از اسپ پایین آوردند و خودش از اسپ فرود آمد درمیان بازار او راحد زد!

میگویند لشکرش این را میدیدند و هیچکس جرأت نداشت که در آن خصوص چیزی بگوید!

بعد از رفتن محتسب ، علی نوشتگین را بخانه بردند واو در بین راه میگفت :

هرکس فرمان سلطان را کار نبندد حال او همچون من باشد.

روز دیگر، در خدمت سلطان پشت خود را برهنه کرد وجای فرود آمدن ضربات دره را به سلطان نشان داد که شاخ شاخ شده بود!

سلطان خندید وگفت :

توبه کن که دیگر مست از خانه ببازار بیرون نشوی

سلسله این حکایات همچنان ادامه دارد…

 

۳ پاسخ به “از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی”

  1. admin گفت:

    داستان خیلی زیبا و آموزنده است از خواندن آن کیف کردم . خواندن آنرا به دوستان عزیز توصیه میکنم. روح پدر گرامی ما شاد و یادش گرامی باد . مهدی بشیر

  2. fereshtehbashir گفت:

    داستان خیلى زیبایى بود، خداوند بدرکلان عزیزم مارا غرق در رحمت کند روح شان شاد و یاد شان کرامى ،وخداوند شما بدر بزرکوارم را سالم وسلامت داشته باشد .به ارزوى موفقیت روز افزون شما.

  3. admin گفت:

    تشکر دختر نازنینم از حضوز گرم و حسن نظرت در مورد پدر و پدر کلانت. همیشه زنده وسلامت باشید. مهدی بشیر

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما