۲۴ ساعت

26 ژانویه
۱ دیدگاه

از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی

تاریخ نشر یکشنبه  ۲۶ جنوری ۲۰۱۴  هالند

حکایت ۲۱۴

ببازیگری ماند این چرخ مست

که بازی نماید  به هفتاد  دست

زمانی  بباد  و زمانی  به  میخ

زمانی  بخنجر  زمانی  به  تیغ

تسلیت

سلطان سنجر بن ملکشاه سلجوقی برای تسخیر ماورألنهر با لشکری گران حرکت کرده بود، ولی خوانین ترک با یکد یگر اتفاق نمودند ولشکریان اورا در صحرای نسف با شکست سختی روبرو کردند.

هنگامی که سلطان بر لب جیحون فرود آمد بسیار غمناک بود و درآن حال نظرش بر فرید کاتب که از شاعران وندیمان مقرب وی بود افتاد وباو گفت :

ای فرید، دیدی که ما را چگونه شکست دادند؟

فرید این رباعی را فی البدیهه در جواب سلطان انشاد کرد:

شاها  ز  شبانیت  جهانی  شده راست

تیغ تو چهل  سال ز اعدا کین خواست

گر چشم  بدی  رسید  آنهم ز قضاست

آنکس که بیک حال بماندست خداست

این رباعی موجب تسلی سلطان شد وصلهء لایقی بفرید بخشید.

ساسله این حکایات جالب ادامه دارد…

 

 

 

 

یک پاسخ به “از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی”

  1. admin گفت:

    دوستان عزیز و گرامی ، لطفا داستان های هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی را که خیلی زیبا و جالب است در سایت ۲۴ ساعت مطالعه و لینک آنها را به دوستان و عزیزان تان بفرستید تا آنها هم به جمع دوستان ۲۴ ساعت بپیوندند . ۲۴ ساعت همیشه و در همه جا دوست و رفیق تنهایی تان خواهد بود . خداوند روح پدر گرامی ما مرحوم استاد بشیر هروی را شاد گرداند با این نوشته های زیبایش. موفق وسلامت باشید دوستان گرامی . مهدی بشیر

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما