نقش سراب
تاریخ نشر چهار شنبه ۱۹ فبروری ۲۰۱۴ هالند
” نقش سراب”
شفیق احمد ستاک – تورانتو
******
زندگی نقشِ سرابیست که من میدانم
عمر، لبخندِ حبابیست که من میدانم
عشق، لفظیست که آسان نَبُوَد تفسیرش
شرحِ این واژه، کتابیست که من میدانم
نعمتِ دُنیَوِیِّ و فرحتِ ایام شباب
فارسِ پا به رکابیست که من میدانم
نفس امّاره و این دخترِ مکّار زمان
دشمنِ زیر نقابیست که من میدانم
برفِ سرمایِ زمان، رویِ سرِ شاخهء عمر
نقدِ ایامِ شبابیست که من میدانم
رنج نابرده و ترسیم وصالِ جانان
نقشِ افتاده بر آبیست که من میدانم
گفت: تشبیهِ تو از زلفِ سیاه من چیست؟
گفتمش: تارِ ربابیست که من میدانم
حاصلِ دادنِ دل برصنمِ سنگین دل
همه این رنج و عذابیست که من میدانم
چشمِ جادوئیِّ او با همه زیبائیِّ خود
فتنهء رفته بخوابیست که من میدانم
نگهء گرم وَی و غمزهء سحر آمیزش
بهتر از جامِ شرابیست که من میدانم
لبِ گلگونِ وَ را دید و بدل گفت ” ستاک“
این همان لعلِ مذابیست که من میدانم.
شفیق احمد ستاک
جناب ستاک گرامی ، واقعآ سروده عالی و خواندنیست. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر