ظرافتی با احساس
تاریخ نشر یکشنبه دوم مارچ ۲۰۱۴ هالند
ظرافتی با احساس
شهلا لطیفی
*****
وقتی تهی شدی دیگر بمن کاری نیست
نه چشمانت ستاره مبینند
نه خیالت زنبق گلگون را در بیشه ی ابریشم هوس در جستجو اند
نه گوشهایت زمزمه ی از قعر نیازت را با نغمات پاره پاره افکارت میسرایند
و نه دیگر نام من زیباترین است برای تو
چون تو دیگر
تهی هستی
تهی از هوس
از التماس
از تشنه گی آن لبان و ز آغشته گی با لاله های خمار
حال دیگر سیراب شده ای
و هم
از تلاطم خواستت
نیازت
مستیت
و بالاخره در قرار و آرامت از من
و از خیال بلندت برای من و حتی از برای هر زن دیگر
تهی هستی
آیا عادلانه است
آیا این عشق است
تپش طبیعت است در رگه های نیاز تو
و یا هیولای زشت دریدن که فقط زیست دارد در آن بیشه های مردانه تو
بیخبر از قلب تو و احساس تو
آخر گاهی هم اندیشیده ای
که من هم انسانم
و ظرافتی با یک احساس
شهلا لطیفی
خواهر گرامی خانم شهلای عزیز ، باز هم سروده ات زیباست. از خواندن آن لذت بردم . برایت موفقیت بیشتر آرزو میکنم. موفق باشید. مهدی بشیر
جناب بشیر گرامی، واقعأ زحمات تان قابل تقدیر است. از خواندن و نظر نوشتن تان نهایت ممنون که هردو کاریست والا.