محشر در مشاعره
تاریخ نشر چهار شنبه ۱۲ مارچ ۲۰۱۴ هالند
محشر در مشاعره
عالیه اوفیانی — نذیر ظفر
روز محشر که روز سخت بود
زاهدان اهل نیــــــک بخت بود
حا فظ و هم مجا هدان شهید
جای شان بر سریر تخت بود
(اوفیانی )
روز محـــشر که بیرو بار بود
جشم من سوس حسن یار بود
حضرت مصطفی (ص) نبی خدا
شا فــــــــع ِ ما در آن دیار بود
(ظفر)
روز محـــــشر همه سوال بود
هر طرف آ ه و قیل و قال بود
هر یکی در هراس و بیم و امید
بهر راحـــــــــت کجا مجال بود
(اوفیانی)
روز محشر سوال من عشقست
همگی قیل و قال من عشقست
جایی کا ن ذات کـــــــبریا باشد
سر و پا در خیال من عشقست
(ظفر)
روز محشر نگار میجویم
هر سو آن گلعزار میجویم
بهر بار گــــــنه شفاعت او
هـــــردم از کردگار میجویم
(اوفیانی )
روز محــــشر نگار می آید
با رخی گلــــــــعذار می آید
عطر مهروشفاعتش هردم
بر همه بیشــــــمار می آید
(ظفر)
روز محشر شفیع ما خواهم
آن شفاعتگر از خدا خواهم
هر طرف زار زار گریه کنم
و بگویم که مصطفی خواهم
( اوفیانی)
روز محشر امین ما آنجاست
سید المر ســـلین ما آنجاست
خالق ِ ما رحیم و بی همتاست
شافع ِ دلنشــــــین ما آنجاست
(ظفر)
جناب آقای ظفر گرامی و خانم عالیه اوفیانی مشاعره تان خیلی زیبا و با احساس بود . موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
فاضل گرانقدر مهدی جان بشیر هروی عزیز با عرض ادب و ادای احترام و سپاس بیکران از الطاف تان باید یاد اور شوم که رشد استعداد عد ه یی کثیری فر هنگیان حاصل ز حمات و جد و جهد شما و این سایت ۲۴ وزین است که زمینه های مشاعره را مساعد نموده و جمع کثیری درین کانون بزرگ ادبی گردهم آمده اند ؛ درود بشما و همه دست اندر کاران که با تاسیس سایت های اینتر نیتی افغانی توانسته اند حد مات فر هنگی را انجام دهند ؛ در پناه پرور دگار عالمیان باعافیت و سرخرویی باشید.