سه شعری کوتاه
تاریخ نشر سه شنبه ۱۵ اپریل ۲۰۱۴ هالند
سه شعری کوتاه
شهلا لطیفی
وقتی به بهار میاندیشم
شبنم حیرت را در دیده نگه میدارم
مبادا
این بهار از آن تهی باشد
*******
رنگها زیاد اند
رنگ غربت
افسردگی
ذلت
عقبماندگی
غصه
بی عدالتی
تردید
دو رویی
تملق
منت گذاری
درد
زشتی
آسیب
و بدبختی
که آنهمه رنگها چون:
غلظت آلودگی های غبار
روی آن شیشه بلور بهار
قید و در بند
نور رخشان صفا
درلای سِفت پرده ی
زشت و قهار
*********
“نزدیکی بتو مستی آورد”
مستی چون شمع
ز برای نزدیکی با آن پروانه مست
پروانه ی که
بالهایش فقط پرواز عشق را بلداند
و چشمان کنجکاو اش
سیاحت را
در گذرگاهی قلب آشنا
دوست دار
شهلا لطیفی
درود به شهلا خانم عزیز ، هر سه سروده ات خیلی زیبا و عالیست . موفق باشید. مهدی بشیر
عالمی سپاس دوست بزرگوار جناب بشیر.
زحمات و رسیدگی تان به هر سروده ی فرستنده قابل تمجید است و تشکرات.
شهلا بانوی نازنین را درود میفرستم عزیزم خیلی زیبا قلم زدید خداوند یارتان باد ……
متشکرم تهمینه گرامی. درود و مهر متقابلم به نثاری شما باد.