گدا و مسجد
تاریخ نشر پنجشنبه ۲۴ اپریل ۲۰۱۴ هالند
گدا و مسجد
عزیزی غزنوی
تورنتو کانادا
****
بر در مسجدی گدایی بود
تشنه و لوچ و بینوایی بود
بر سر راه ساخته منزل
از خَس و خار و لوش بر سر گِل
بود از شانه قطع دستانش
زخمها داشت بر سر و جانش
گوش در کله اش پدید نه بود
چشم او را توان دید نه بود
هردو پایش بریده از زانو
نی ز بینی نشان بر رخ او
داد میزد که ای مسلمانان
پاسداران حرمت انسان
چشم دارید بنگرید مرا
عضوعضوم بریده اید چرا
یا من از آدمی نه زادستم
یا که از نسل دیو زادستم
یا غلط کرده کردگار مرا
کآفریده به شکل و رنگ شما
گیرم ار دیو زاد هم باشم
یا سزاوار هرستم باشم
تو که انسانی و ادب داری
ترس از انتقام رب داری
پس چرا زنده مثله ام کردی
حمله بر پوز و چَنه ام کردی
یا توانا تر از خدایی تو
یا که فرعون دورمایی تو
یا به فکرت خدای من کور است
یا به توبیخ خلق معذور است
گر چنین بوده است پندارت
کفر محض است قول و کردارت
خالق ما بصیر وقهار است
عادل و سختگیر و مختار است
خوب میداند ایزد دانا
میکند آزمون ترا و مرا
میدهد یکد و روز میدانت
تا کجاهاست خیز و جولانت
ورنه از عدل او به دور است این
که نه گیرد قصاص مظلومین
چیست سودت ازین مسلمانی
به که اندر شمار گبرانی
گبرهم مثل تو زلیل نه شد
پست و بد فطرت و رذیل نه شد
تُف به اینگونه طاعت وتقوی
تُف به این ریش و زهد پُر ز ریا
کاشکی چون تو لکۀ ننگی
خفته میبود دردل سنگی
تا به ساتور می شکستندت
با جَبَل ریز ریز کردندت
لایق نام آدمی زادان
نیستی با تمام همکیشان
حیف نام بشر که بر تو نهند
از تو بر تر به اصل گاو و خر اند
زانکه ایشان بری ز خوب و بد اند
چونکه اندر شمار دیو و دد اند
نه از ایشان حساب میگیرند
نه چو تو در عذاب می میرند
نه چو تو اند فتنه گرایشان
نه به کس میرسد ضرر زایشان
تو که انسانی و مسلمانی
مایۀ ریشخند شیطانی
وای ازان لحظۀ که شاه وگدا
شود استاده درحضورخدا
هریکی جرم خویشتن آرد
مو به مو ذره ذره بشمارد
کردگار عزیز داد کند
داد بر حسب استناد کند
عزیزی غزنوی
تورنتو کانادا
درود برغزنوی عزیز ، بازهم سروده زیبا و عالیست . موفق وسلامت باشید.
مهدی بشیر