هفت ثور
تاریخ نشر یکشنبه ۲۷ اپریل ۲۰۱۴ هالند
هفت ثور
قیوم بشیر
ملبورن – آسترالیا
هفتم ثور ۱۳۹۳
آمد دو باره هفت ثور نفرین به غداران کنم
بهر صفای همدلی یادی وطنداران کنم
ازخلق و پرچم دروطن مانده بجا رنج ومحن
با اشک دیده می روم لعنت به جباران کنم
فریاد و آه و ناله هاست اندر دل هر مادری
داغ عزیزان دیده اند یادی ز غمخواران کنم
کشور فتاده در بلا بنگر به شمر و کربلا
لعنت بر آن آل یزید از سوی دلداران کنم
برخیز «بشیر» دست دعا بردار بدرگاهِ خدا
میهن شده ماتمسرا یادی ز آن یاران کنم
قیوم بشیر
برادر گرامی قیوم جان سروده زیبا و عالیست . چی خوب بود یادی از بدبختی های هشت ثور و طالبان و حشی هم میکردید. به نطر من عامل ویرانی ، بدختی و آواره گی های مردم ، هر سه گروه با هم دست دارند. موفق وسلامت باشید.
مهدی جان عزیز فرموده شما کاملآ بجا است ، اما منظور من از این شعر فقط اینست که آغاز گر بدبختی های ما کودتا چیان هفت ثور بودند و این روال همینطور ادامه یافت تا به امروز که هیچ کدام گامی برای پیشرفت و آسایش مردم بر نداشتند . درین شکی نیست مزدوارن کمونیستی ، مجاهد نما های جنگسالار ، طالبان خون آشام و ارگ نشینان بی بند وبار همه مرتکب جنایاتی شدند که تاریخ هرگز فراموش نمیکند. با تشکر از شما
تشکر قیوم جان از نوشته ات ، هدفم همین تفنگسالارن بودند. به خانه خود آرام نشسته بودم به وظیفه میرفتم از خود نام ونشانی داشتیم عضو هیچ گروه سیاسی نبودم و با آمدن این جانی ها با فامیل مجبور به ترک وطن شدیم و اکنون مانند هزاران هموطن بی وطن شدیم .بی کس وبی خانمان شدیم و غریب و در بدر شدیم. و هیچ خاطره خوشی از هیچکدام نداریم . در اولین روزیکه این تفنکسالان آمدند وارد دفتر های رسمی ما شدند و هرجه کارآمد بود با خود بردند بقیه را شکستاندند و به ما کمونیست خطاب کردند. باور کن در تما م مدتی که کمونست ها سر قدرت بودند ، من بهترین پست ها را در روز نانه های انیس ، هیواد ، سرباز ، سالنامه افغانستان و مجله دکمکیانو انیس داشتم و لی یکروز همین کمونیست ها برایم نگفتند که تو چرا بیطرف هستید. همیشه دریشی میکردم و نیکتایی میزدم . یکروز برای کار رسمی به وزارت اطلاعات و کلتور رفتم ، پیش رویم چکری که وزیر اطلاعات و کلتور تفنگسالان بود آمد و رو به من کرد و گفت این لباس غربی ها را چرا پوشیده اید . کجا کار میکنی ؟ گفتم مدیر مسؤول مجله دکمکیانو انیس و عصو هیات تحریر روز نامه انیس هستم. برایم گفت همین حالا برمیگردی واین لباس خارجی ها را از تنت بکش و لباس افغانی ات را بپوش و بیا کارت را اجرا کن. و به دفترت هم اینگونه لباس نپوش ، من واقعا در مقابل این مردم حساسیت پیدا کردم از نام شان بدم می آید. از لباس پوشیدن شان همچنان باید گفت که صد بار کمونیست ها از این تفنگسالاران بهتر بودند نه دزدی میکردند و نه هم به لباس پوشیدن کسی کار داشتند . این بود هدفم و همه هم واقعیت دارد.با عرض حرمت مهدی بشیر