شهر عشق
تاریخ نشر سه شنبه ششم می ۲۰۱۴ هالند
شهر عشق
رسول پویان
به شهرعشق دیگرما و من نمی گنجد
نـژاد و ملـیـت و حُـب تـن نمی گنجـد
بـرو ز بـوم و بـر آفـتــاب ای طالـب
که زن ستیزی دگردروطن نمی گنجد
مـزن بـه سنگ سـتم بر نهاد مظلومان
جـفا و ظلـم شـما در سـخن نمی گنجد
شکـست بند طلـسمات و حلـقۀ زنجـیر
غزال مست وطن در رسن نمی گنجد
مخوان حدیث پریشان شب پرستان را
که جز سپیده به روی پرن نمی گنجد
ز جهـل و کینۀ دجـال تـا بکی گـویی
به عصرنو بجزازعلم وفن نمی گنجد
به جام عشـق مریزان زهـر مار آخـر
سموم درد و محن در بـدن نمی گنجد
زندزپشت به احساس مردوزن خنجر
ریای شـیخ درایـن انجمـن نمی گنجد
برون کشید علفهای هرز و خار ستم
به غیرعطر سمن درچمن نمی گنجد
زجـور و کینۀ اعـراب تا بکی گویید
جفا به زن به سعود وعدن نمی گنجد
کی بشنود غـم و سـوگ دل بدخشانم
به رشـتۀ سـخنم ایـن محن نمی گنجد
فـساد و چـور و چپاول تاکی و تاچند
قسم بحق که دگردر وطن نمی گنجد
مگو فسـانۀ زُهـد و فنون شـیطان را
بگوش نسل نوین این کهن نمی گنجد
بنورعشق اگرغرق گشته ای می دان
که دربقای خدا مرد و زن نمی گنجد
رسول پویان
پویان گرامی ، بازهم مانند همیشه زیبا و خواندنیست. موفق باشید. مهدی بشیر