۲۴ ساعت

13 می
۱ دیدگاه

بار غم

تاریخ نشر سه شنبه ۱۳ می ۲۰۱۴ هالند

بار غم

ولی پوپل

ورجنیا

محترم ولی پوپل

محترم ولی پوپل

این زندگـــی مرا بجزء از ,چشم تر نبود

جزء اشــک وآه و ناله و خون جگر نبود

این یکنـــــــــــــــــفس , فسانۀ آلام بیشمار

جزء بار غم به شانه مرا, بیـــــشتر نبود

گشـــــتم خراب و خسته در اکناف هستیم

دیدم بجـــــــــزء خرابه درین بوم بر نبود

میـــــــــــسوختم میان تن و در فغان بدم

لیـــکن ز ساز سوزش من کس خبر نبود

از فقر جان , گهـــــــــر بدل آمد زآب چشم

جزء این مرا به کیســــــۀ جانم گهر نبود

تا دید دل به قامــــــــــــــت ابنای روزگار

جزء کور _چشــــم پارۀ بی گوش و سر نبود

دیدم بچــــــــــشم سر , ولی من جفای خلق

ایکاش بگــــوش جان من این چشم سر نبود

۶ می ۲۰۱۴

ورجنیا

 

یک پاسخ به “بار غم”

  1. admin گفت:

    پوپل عزیز ، بازهم مانند همیشه سروده زیبا و مملو از احساس و عاطفه است . موفق باشید. مهدی بشیر

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما