درد عشق
تاریخ نشر پنجشنبه ۲۲ می ۲۰۱۴ هالند
درد عشق
(جلالی)
دیدمش دوشینه کز ما رو پنهان میگذشت
با دلی صد دل تپیدم، گویی رضوان میگذشت
او به لب کلید جنت داشت و از من گذشت
من به لب مُهر سکوت و او شتابان میگذشت
صد دلم یک دل نمودم گفتمش ای نازنین
دیدمش با چشم شهلا اشکریزان میگذشت
اشک او سیلاب غم در جان من جاری نمود
وای کین سیلاب غم توأم با طوفان میگذشت
جان را سیلاب غم برد تن را طوفان عشق
کالبد بی جان شدم و روح از جان میگذشت
او ز عشقی درد داشت و من ز درد عشق او
جان به حق میدادم و او بیخبر زان میگذشت
(جلالی)
جلالی عزیز ، سروده عالیست . موفق باشید. مهدی بشیر