آب یاغی ..
تاریخ نشر شنبه ۲۱ جون ۲۰۱۴ هالند
غزل غمگنانه ای برای غمزدگان سیلاب ..
آب یاغی ..
حشمت امید
اکتوبر ۲۰۱۳
رعــد و برق از دیدگانم تاب برد
باز گویا کبـــــریا را خــواب برد
بازی آتـــش مــیان ابــــــر هـــــا
مهر را از خـــــــاطر ارباب برد
دره را بلعــــید مــوج ســرخ آب
شــیـمه از پاینــده و پایـــاب برد
آب یاغی بی مــراد و بی هــدف
قریه را با برج و با سرداب برد
ریشه هــارا داد در چنـــگال باد
ســرو را با لانهء سنـــجاب برد
خواب از چشم کبوتر هـا گرفت
ســبزه را با کرمک شبتاب برد
شیــشه را دزید از آغــوش قاب
قاب را با خاطـــــرات ناب برد
آبروی عــمرمن این خــانه بود
آبروی خــــــــانه را سیلاب برد
تا چرا گفتم ، خدا گفتم ، که موج
از لبـــــانم واژهء دریـــاب ، برد
. . .
می تپـــــید آرام نبــض زندگی
زندگی را پیش چشمم آب برد
حشمت امید
امید عزیز خوش آمدید به سایت خود ، سروده زیبا و مملو از احساس است. خط بردم و خوش آمدم . موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
سلام بر شاعر خوب
شاعرانه و غمگنانه سروده اید.
بیشتر بنویسید