از یک انسان
تاریخ نشر سه شنبه ۲۲ جولای ۲۰۱۴ هالند
از یک انسان
شاعرایرانی: محمود درویش
بر دهانش زنجیر بستند
دست هایش را به سنگ مردگان آویختند
و گفتند : تو قاتلی
غذایش را ، تن پوشش را و پرچمش را ربودند
و او را در سلولی انداختند
و گفتند: تو سارقی
از تمام بندرگاه هایش راندند
زیبای کوچکش را ربودند
و گفتند : تو آواره ای
ای خونین چشم و خونین دست
به راستی که شب رفتنی است
نه اتاق توقیف ماندنی است
و نه حلقه های زنجیر
نرون مرد ، ولی رم نمرده است
با چشم هایش می جنگد
و دانه های خشکیده ی خوشه ای
دره ها را از خوشه ها لبریز خواهد کرد.
محمود درویش
جناب آقای محمود درویش سروده ، زیبا ، عالی و با احساس است. خط بردم و کیف کردم.موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر