مخمس برغزل پیمان
تاریخ نشر دوشنبه چهارم آگست ۲۰۱۴ هالند
مخمس برغزل پیمان
عزیزی غزنوی
تورنتو کانادا
از حد گذشت دبدبه و اقتدار ظلم
هرجا دلی ست سوخته در شعله زار ظلم
نتوان گرفت مادر گردون شمار ظلم
خون شد دلم زعالم اندوهبار ظلم
کی میرسد به آخر خط روزگار ظلم
+++
صف بسته اند خلق ز هر شهر و هر دیار
پویند راه و چارۀ پنهانیی فرار
تا وا رهند ازغضب غول زشت کار
هر جاهلی به دست گرفته طناب دار
هر سوی بنگریم درختی است دار ظلم
+++
هر گوشه راست کرده فضولی سپاه و تخت
دارد دلی چو پَرچۀ پولاد و سنگ سخت
چون می توان کشید از این اختناق رخت
ضحاک روزگار نشسته به تخت بخت
بر خلق حکمران شده پروردگار ظلم
+++
بر قلۀ سعادت و بر شه رگ زمان
برهر چه میخزد به زمین نوع زندگان
بر آنچه خلق کرده خدا زیر آسمان
بر جان و مال و عفت و ناموس مردمان
جمعی مسلط اند ولی با فشار ظلم
+++
پیوست باید از تۀ دل اهل این دیار
با آنکه او ز جمع عزیزان شود شمار
با دوستان همدم و یاران همجوار
با اتحاد محکم و پیمان استوار
بتوان شکست پشت ستون سوار ظلم
عزیزی غزنوی
تورنتو کانادا
جناب غزنوی عزیز ، مخمس زیبا و عالیست . موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر