از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی
تاریخ نشر یکشنبه ۱۷ آگست ۲۰۱۴ هالند
حکایت ۲۲۴
چو زهره وقت صبوح از افق بسازد چنگ
زمانه تیز کند نالهء مرا آهنگ
« ظهیر فاریابی »
ابو نصر فارابی و سیف الدوله
این حکایت را بعضی از تذکره نویسان و مؤرخان ، در شرح حال ابو نصر فارابی ( محمد بن اوزلغ بن طرخان حکیم بزرگ اسلامی متولد در سال ۲۶۰ و متوفی در سنه ۳۳۹) آورده اند ولی باستثناء موضوع موسیقی دانی ابو نصر، گمان نمیرود که سایر قسمتهای حکایت از مبالغه خالی باشد والله اعلم.
فارابی به مجلس سیف الدوله همدانی امیر حلب وارد شد و امیر باو اجازهء جلوس داد، فارابی گفت :
کجا بنشینم ، جائی که من میخواهم یا جایی که تو میگوئی؟
سیف الدوله گفت :
جائی بنشین که خود ت میخواهی !
فارابی روی دست و شانهء مردم پای گذاشت و بر مسند سیف الدوله نشست .
سیف الدوله بزبان مخصوصی که با غلامان و در باریان خود حرف میزد بآنان گفت :
این شخص آدم بی ادبی بنظر می آید!
فارابی بهمان زبان گفت :
در ابراز نظر اندکی تأمل باید کرد!
سیف الدوله پرسید :
مگر تو این زبان را میدانی ؟
فارابی جواب داد؟
من قریب هفتاد زبان را میدانم .
بعد ازین گفت و شنود، مباحثهء علمی شروع شد و فارابی بر همهء دانشمندان غلبه کرد تاحدی که دفتر ها را از جیب بر آوردند و سخنان فارابی را یادداشت کردند.
دراین هنگام مطربان و مغنیان به مجلس وارد شدند و به نواختن سازها و آلات طرب مشغول شدند.
فارابی در بارهء بعضی از پرده ها و گوشه های موسیقی اظهار نظر کرد.
سیف الدوله پرسید:
مگر از موسیقی هم اطلاع داری ؟
فارابی در جواب گفت : بلی ، و آنگاه اسبابی از جیب خود بیرون آورد و چنان نواخت که همهء حاضران بخنده افتادند سپس وضع آنرا برهم زد و طوری نواخت که همه را گریه دست داد بعد از آن دوباره وضع ساز را تغییر داد و بنواختن پرداخت و در نتیجه همه کسانی که حاضر بودند به خواب رفتنند و فارابی از مجلس خارج شد.
( در بعضی از کتب بجای سیف الدوله صاحب بن عباد وزیر دیالمه را ذکر کرده اند).
سلسله این داستان های جالب ادامه دارد…
دوستان محترم لطفا سلسله این داستان شاد روان استاد بشیر هروی را در سایت ۲۴ ساعت مطالعه کنید. مهدی بشیر
سلام خدمت مسولین این سایت:
با ابراز تشکر از شما جهت نشر مطالب فرهنگی که در زمانه فعلی خیلی مفید بوده و باعث تکامل و رشد فرهنگی ما میگردد. کتاب هزار و یک حکایت یک کتاب خیلی مفید است که علافمندان زیادی دارد. اگر کتاب مذکور را یکبار دیگر بتوان چاپ کرد در حقیقت خدمت بزرگ به فرهنگ و جامعه انجام داده اید. با احترام
تشکر دوست گرامی آقای نعمان عزیز ، خدا مهربان است . شاید روزی برسد که بتوانیم آنرا دوباره نشر کنیم. از لطف تان جهانی سپاس. مهدی بشیر
سلام دوست عزیز و دانشمند بشیر صاحب !
امید با فامیل محترم صحت داشته باشید ، خداوند شما را توان بیشتر نصیب نماید تا در نشر داستانهای اموزنده و ارزشمند استاد بزرګوار اقدام نماید .
ضمنآ احترامآ بحضور مبارک شما عرض نمایم که من مدت طولانی انتظار نشر بخش داستان ۲۲۳ استاد بزرگوار را داشتم و همیشه صفحات وزین ۲۴ ساعت را می پالیدم .
ولی حال بخش ۲۲۴ به نشر سپرده شد .
نمیدانم چشمان من مرد سالخورده غلط می بیند و یا من از مطالعه بخش ۲۲۳ محروم شده ام ؟
برادر کوچک شما سعیدی
استاد محترم و دانشمند گرامی جناب سعیدی عزیز ، جهانی سپاس از حضور گرم تان . نامخدا شما جوان هستید و گناه از بنده است که دو قسمت متواتر را ۲۲۲ نشر کردم وباید ګفت که قسمت ابن سینا وتحصیل حکمت ۲۲۳ است و این داستان ۲۲۴ است با عرض معذرت آنرا اصلاح نمایید . تشکر از توجه تان همیشه زنده و سلامت باشید. مهدی بشیر
http://www.said-afghani.org/seite-makalat/ustad-bashir-herawi-25.09.2011/hekaeate-224-%2020.08.2014-ustad%20harawi.pdf
با تشکر از دوست دانشمند و ګرامی جناب برهان الدین سعیدی . خواننده گان محترم میتوانند داستان های هزار و یک حکایت را در سایت سایت استاد سعید افغانی مطالعه کنند. اینهم آدرس :
http://www.said-afghani.org/seite-makalat/ustad-bashir-herawi-25.09.2011/hekaeate-224-%2020.08.2014-ustad%20harawi.pdf