شعلۀ عشق
تاریخ نشر دوشنبه ۱۵ سپتامبر ٢٠١۴ هالند
شعلۀ عشق
سید همایون شاه عالمی
پانزدهم سپتامبر دو هزارو چهارده میلادی
کابل – افغانستان
بدانکه قلب من ازعشق شعــله ورشده است
نگــــــــــاه آتش ِ چشمِ تو پرده در شده است
ببین ز کــــــــوهِ غم از خویش گشته بیزارم
سرشکِ یأس ز خــونِ دلم چه تر شده است
کـو؟ جرأتی که گهــــــی رازِ دل بیان بکنم
گذشته آب به عشقت مـــرا ز سر شده است
رسد ز دیدنِ خــــــــاموشِ توخزانه یی راز
ز فرط اشک دوچشمم چه پُرگهر شده است
کجا رَوَم چه کنم کیست یار و همــــــــرازم
مــرا که زیست درین خطه بیثمر شده است
رمیده رفتــــــــــــــی و بردی ز دیده امیدم
که اشتیاق ِ وصــال هرچه بیشتر شده است
حصـــاری ام که ز دیوار سنگِ جبرِ زمان
فـــــتاده اشک به دامن چه باربر شده است
نشد که لحظه ای را بی تو درسـکون شو
دلم ز کـــــار جهــان دانی بیخبر شده است
غمی ز فــــــــــرقتِ تو در دلم شراره زند
که بالِ مــــــرغِ دلم ماسوا ز پر شده است
شهیر عشق بســــــی گشت این همایونِ تو
ز شعر عشق ِ تو دانی که نامور شده است
سید همایون شاه عالمی
پانزدهم سپتامبر دو هزارو چهارده میلادی
کابل – افغانستان
جناب عالمی گرامی ، سروده زیبا ، عالی و دلنشین است. زنده وسلامت باشید. مهدی بشیز
برادر دانشمند و دوست ارجمند مهدی بشیر ممنون شما
سلامت باشید.
نشد که لحظه ای را بی تو درسـکون شو
یک میم در آخرش از تایپ مانده است:
نشد که لحظه ای را بی تو درسـکون شوم (ممنون)