کشور آفتاب
تاریخ نشر شنبه یازدهم اکتوبر ۲۰۱۴ هالند
کشور آفتاب
داکتر حمیرا نکهت دستگیرزاده
۸ / ۱۰ / ۲۰۱۴
نیست که با ترانه ها از توسر و صدا شویم
با همه سرشکستگی عشق ترا سزا شویم
ای شب بی سحرمرا ای تب سر به سر مرا
بار دگر بخر مرا تا همه ما ترا شویم
خاک منی و تاج من تیرگی و سراج من
باره و برج عاج من از تو چسان رها شویم
بال و پرار گشوده ایم سوی تو رخ نموده ایم
در بر تو غنوده ایم تاکه ترا نما شویم
درد به استخوان رسد کارد به نای جان رسد
تا به تو دست مان رسد تا که به تو روا شویم
کشور آفتاب تو خانه ای عشق ناب تو
تشنه من و سراب تو گنج ترا گدا شویم
تو همه درد و غصه ای فصل سکوت قصه ای
با همه شوق زندگی بر لب تو” چرا ” شویم
ما و چرای بستگی با تو و سرنوشت تو
تو وهمه گسستگی ، با تو چگونه ما شویم
نیست که در نوای تو یا به شط صدای تو
نغمه به نغمه وا شویم بر لب تو نوا شویم
تا که اسیر و خسته ای آیینه ای شکسته ای
ای که به غیر بسته ای باش که آشنا شویم
پنجره ایم و بستگی نقش تو در شکستگی
نیست که از گسستگی بر لب تو دعا شویم
۸ / ۱۰ / ۲۰۱۴
درود به خواهر گرامی ام خانم داکتر حمیرا نکهت دستگیرزاده ، سروده زیبا و مانند همیشه عالیست. موفق وسلامت باشید . مهدی بشیر