چهل دختران
تاریخ نشر چمعه ۲۴ اکتوبر ۲۰۱۴ هالند
چهل دختران
نوشته کریم پوپل
چهل دختران ، نام اماکن زیادی در کشورهای چون افغانستان ایران ازبکستان تاجکستان آذربایجان ترکیه گرجستان و اوکرائین میباشد . که گفته میشود داستان چهل دختران یک داستان است که ساحه وسیع را پوشانیده است.
از روی اماکن چنین استنبا ط گردید که این واقعه در زمان جنگهای ایرانیان و تورانیان رخ داده است. در ایران و ترکیه یک شهر بنام چهل دخترال وجود دارد. در ازبکستان داستان چهل دختران و قلعه چهل دختران وجود دارد که بنام قرق قز (Qriq qiz) یاد میشود طبق تحقیقات که بنده نمودم داستان آن را به دوران امیر تیمور منصوب نموده اند که دختری بنام گهر سر لشکر چهل دختران جنگجو در سمرقند بود که به صدها دشمن را ازبین برده سرانجام گهر سر لشکر تمام گردید تا آنکه دشمن با تلفات زیاد داخل قلعه میشود و گهر ناپدید میشود. در ترکیه هم مشابه به این افسانه قصه های وجود دارد. اما در ایران منار چهل دختران وجود دارد که به خط میخی و نس نوشته شده است. در جای دیگز به خط کوفی نوشته شده است یعنی قبل از اسلام خط میخی در دوره کوشانیان و تمدن بین النحرین مروج بود.
در کشور عزیز ما افغانستان نامهای زیاد از اماکن بنام چهل دختران مسما است که به گونۀ مثال از چند آن نام نیبریم .
چهل دختران نزدیک اورگنج اربکستان چهل دختران ترمز
چهل دختران قریه چهار دهی کابل , جوی چهل دختران کابل , منطقه چهل دختران غوربند , کوه چهل دختران هرات , چهل دختران بلخ , قلعه چهل دختران سمنگان , قریه چهل دختران شهر میمنه , زیارت چهل دختران ولایت قندهار, قلعه چهل دختران ولایت قندز .
وجه تاریخی
چهل دختران داستان حقیقی است که در سالهای ۶۱۹ میلادی یعنی ۳۶ سال قبل از ورود اعراب به افغانستان بوقوع پیوسته است. این داستان فراریکی از شاهدخت دوره شاهان سامانی را با ۳۹ تن یاران او از شر تورانیان ترک بیان مینماید.. در راس این چهل دختر شاهدخت زیبای بنام فرحناز قرار داشت که معشوقه وامانت مرد قهرمان و زیبای بود. فرحناز با چهل یارانش جنگهای متعدد را با تورانیان در آسیای مرکزی مینماید تا آنکه توران محل به محل را در اسارت تورانیان قرار می گیرد. سپس جنگهای شدید بین باشنده گان بلخ و ترکها به نفع تورانیان در حال ختم بود که این دختران از بلخ فرار نموده در سمنگان خویشرا در داخل قلعه مخفی میسازند. مرد جوان در میدان جنگ از عقب تیر میخورد. زخم شدید بر میدارد و دیگر توانائی جنگ از دستش میرود بر میگردد تا فرح را دیده جان به حق دهد. مرد با مشکلات خودرا به نزدیکی قلعه میرساند. دختران به شاهدخت احوال رسانیدند که عاشقش در پای قلعه جان میدهد. شاهدخت به عجله خواست عشقش را بیبیند. زمانیکه میبیند عشقش از عقب تیر خورده با آن همه دوستی اش دروازه قلعه را به جوان باز نمیکند. او تصور مینماید که جوان از جنگ فرار کرده و از عقب تیر خورده است. پس از لحظه مرد جوان جان به حق میدهد. تورانیان غالب به دنبال قهرمان و شاهدخت در جستجو بودند. پس از مرگ جوان چهل دختران به محل نا معلوم رفته ناپدید میشوند. بدین ترتیب تورانیان مناطق و کشورهای زیادی را برای دریافت چهل دختران زیر پا سم اسپهای خویش قرار میدهند ولی موفق به دریافت چهل دختران نمیشوند. کنون تعداد زیادی از قلعهها کوهها و مناطق در کشورها به این نام یاد میگردد. گویند افراد شاهدخت برای فریب دشمن در محلات مخالف مسیر راه چهل دختران قلعه اعمار نموده خودرا ناپدید مینمودند. تا آنکه برای همیشه ناپدید شدند. از آن پس هرکی به مقصدی ویا به منظور شهرت, محلات را بنام چهل دختران نام گذاری نمودند. در کشور ایران محلات مجلل قدیمی بنام چهل دختران مسما است. زیرااماکن خیلی قدیمی در ایران بنام چهل دختران است؛ ولی ایرانیها تا اکنون در مورد تحقیق ننمودهاند. لازم است چندین کشور مشترکاً در مورد این افسانه حقیقی تحقیق نمایند.
رادیو افغانستان در سال ۱۳۴۵ رادیو داستان از این چهل دختران را ثبت نموده بود. بدین معنی است که کسی در مورد چهل دخترال چیزی را میدانسته و نوشته بود. دوستان که در مورد این داستان بیشتر میدانند مارا کمک کنند. گروه گویند که داستان چهل دختران از دودمان قبل از سامانیان است. باید بدانید که نصر سامان در بلخ تولد شده است و داری دین زردشتی بود. پس از ورود اعراب این خانواده به دین اسلام مشرف شده و در نتیجه به مذهب اسماعیله رو آوردند. بازماندگان این خانواده در بدخشان افغانستان تا اکنون پیرو این مذهب هستند. یکتعداد از برادران هزاره این داستان تاریخی را نیز به نفع خود چرخ داده از آن قصههای که ریشه تاریخی ندارد ساخته است. طبیعی است که دستگاه ایران درین داستان خط مقدم دارد. اگر داستان چهل دختران هزاره واقیعت میداشت. فیض محمد کاتب صاحب و غبار صاحب در مورد حتماً مینوشت. باید گفت که عساکر و ملیشههای عبدالرحمن خان بالای ۴۰ دختر ظلم نکرده بلکه شمارش آن از صدها بلند بود. عبدالرحمن گروه را اجیر نمود تا درین جنگ سهیم شوند. از اینکه دولت پول نداشت به اجیران گفتند تا اسیران را بقسم کنیز وغلام بفروش برسانند.. تا آنکه امیر حبیب اله پسر عبدالرحمن غلامی را ننگ بشریت خوانده ازین خطه از بین برد. علت که عبدالرحمن بالای غرجستان حمله کرد این بود که آنها از دادن مالیه سر باز زدند بدین ترتیب کوشش مینمودند تا از این بار گران خویشرا سبکدوش نمایند بدین منظور سه بار جنگ بین دولت عبدالرحمن و هزارهها صورت گرفت در نتیجه هزارهها به نسبت کمبود آذوقه مرمی و افراد جنگی شکست قطعی خوردند.
برج چهل دختران دامغان ایران منار چهل دختران اصفهان
خانقا چهل دختران ترمز ازبکستان مجسمه چهل دختران ازبکستان
تشکر از مطالعه تان
کریم پوپل
منابع
Gaukhar – the leader of Samarkand amazons Legends about Kyrk-Kyz – Forty girls
http://www.orexca.com/legends_kyrkyz.shtml
ویکی پیدیا فارسی چهل دختران۲.
۳. چهل دختران در وبگاه خاوران
جناب پوپل گرامی ، تشکر از داستان چهل دختران . باید به عرض برسانم که اصل قصه را بین سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۱ بنده که مدیر مسؤول مجله دکمکیانو انیس یا انیس اطفال یگانه مجله کودکان و نوجوانان بود نشر کردم که با این نوشته تان کاملا فرق داشت. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
سلام بر نویسنده
چندین سال پیش یک نفر را در شهر دیدم که از تکنیک ها ی ملک بازی قریه جات استفاده می کرد. اما کار نفاق اندازی و شوروا خوردن از نتیجه نفاقش ثمر نمی داد.
تیلفون موبایل را برایش نشان دادم. و گفتم وطندار، این صاحب مرده برای کاسبی تو ضرر می رساند. تا تو می خواهی دو نفر را بجان هم بیندازی آنها بیخبر بهم دیگر حمله نمی کنند. اول با تیلفون گله گذاری می کنند و معلوم می شود که کسی در این وسط دروغ گفته است. بنا بر این جنگ و دعوا نمی شود و شوروایی را که تو در دلت پخته ای برای تو میسر نمی شود. برایش گفتم این چال های تو چهل سال پیش در قریه های دور افتاده بهترین چال ها بودند، اما متاسفانه حالا دوران موبایل فون است. ما ازین بابت شرمنده ایم که کمی دیر تر جنبیده اید.
زمان اکنون نیز زمان اطلاع رسانی سریع و خیلی پیشرفته تر از زمان ظهور موبایل است. شیوه نوشته ها، تکنیک ها، تحقیق ها وتکنیک تحقیق ها و تقدیم معلومات به همان اندازه نرم و انعطاف پذیر و همراه با نازک خیالی هاست. حکم قطعی بخصوص در باره حوادث گذشته و جدا از عوامل متعدد که در شکل گیری و تکوین حوادث نقش داشته اند، به معنای جار زدن بیخبری نویسنده، از دنیای فعلی است.
این وبسایت که به همت گرداننده صبور آن بیشتر به هدف همگرایی به وجود آمده است، دریچه ی فریادیست از رنجی که تمام افغانها شب و روز از آن در عذاب اند. بگذاریم این دریچه دریچه همگرایی بماند و ما آهنگ های غمگین و شاد غربت امروزی خود را باهم ازینجا بخوانیم.
تاختن بر یک قوم خاص فرهنگ چهل پنجاه سال پیش است. حالا نیز اذهان گندیده ای هستند که تقابل اقوام افغانستان را مضمون رندگی خود ساخته اند، امید وارم که ذهن شما نور افگن باشد و اگر مردمی نیز خواست که از افسانه های اساطیری سهمی برای خود داشته باشند، شما را ناچار نسازد تا زندگی حال و آینده ی خود را وقف دفاع از گذشته کسانی نمایید که به شهادت تاریخ واقعی، بخارا و خیوه و پستونستان را از پیکره افغانستان جدا کردند.
بییایید برای التیام زخم های امروز و جلوگیری از زخم های فردا بنویسیم. چون نحوه نتیجه گیری تاریخی شما مرا بیاد شیوه استدلال شاگردان صنف چهارم دوران اعلیحضرت محمدظاهرشاه می اندازد که تاریخ را بار اول می خواندند.
موفق باشید