سکوت شب !
تاریخ نشر پنجشنبه ششم نوامبر ۲۰۱۴ هالند
عزیزه عنایت
۲۲ / ۱۰ / ۲۰۱۴ هالند
شب درسکوت و خامه بدستم شتاب داشت
گویا زشوق واژه بخود پیچ وتــاب داشــت
تــا مـینـوشــت رمــز محـبـت زســـوز دل
دل دردرون سیـنه شـــرار وعــذاب داشت
ازپشـــت پنجــره بــه تمـاشــای شـب شـدم
دیــدم زابــرمــاه بــرویــش نـقــاب داشــت
بــاران بـه شیشه میـزد ومستـانـه می فتـیـد
مستــی زابـرسرکش ویـا ازشـراب داشت؟
تنــد بــاد شب زهــرسـوشتـــابنـده میـرسید
آن درغـــریــووآمـدنش هـم عـتـاب داشـت
دیــدم بــدســت بــاد، گــلی پــرپــر خــزان
بـرلـب شکـایتی زفـلک بی حســاب داشت
دیـشـب (عزیزه) تــاسحــرم بــا نــوا ودرد
چشمم هـوای گریه ودوری زخواب داشت
۲۲ / ۱۰ / ۲۰۱۴
درود به خواهر گرامی محترمه خانم عنایت عزیز ، سروده زیبا و عالیست . موفق باشید. مهدی بشیر
برادر گلم محترم محمد مهدی بشیر ممنون لطف شما .