پاییز
تاریخ نشر شنبه هشتم قوس ۱۳۹۳ – ۲۹ نوامبر ۲۰۱۴ هالند
عزیز بزرگوارم اقاى بشیر ،
انچه درذیل میخوانید اولین سروده ى من بوده درسال ١٣۴٢که استاد بزر گوارم شاد روان بشیر هروی انرا اصلاح نموده ودر روز نامه ى اتفاق اسلام ان زمان چاپ گردید و از انجا ایشان دست لرزان مرا گرفتند و رهنماییم کردند ، متاسفانه من نتوانستم از محضر پر فیض ان بزرگمرد استفاده ى در خور توجه داشته باشم ، باید که
یاداور شوم قسمتهاى زیاد این شعر را ایشان تصحیح کردند که بعنوان خاطره ى ازان بزرگوار تقدیم شما مینمایم ،،
محمد على فرحتیار
پاییز سال١٣۴٢
هرات باستان ،
پاییز
بیا ایمایه ى امید عاشق
بیا اى ارزوى جاودانى
بیا اى در لطافت بهتر از گل
بیا اى افتخار زند گانى
بیا با من به سیر باغ وبستان
بیا درصحن گلشن دیده بگشا
بحال عبرت انگیز درختان
تماشا کن که برگ ازبس فرو ریخت
زمین شد زرد رو چون تیره بختان
گلستان شد سراسر چون نیستان
بیاد فصل زیباى بهاران
بیا بگزار پا در صحن گلشن
بیا بنگر که از بیداد پاییز
چه امد بر سر نسرین وسوسن
چه امد بر سر مرغان خوشخوان
تو در فصل بهار زند گانى
مباش از بازى ایام غافل
به این زیبایی خود اى پریرو
مشو مغرور وبر بیداد مایل
ستم نبود روا بر زیر دستان
مپندارى که این حسن خدا داد
بود پاینده وجاوید بر تو
گمان کردى که شاید تا قیامت
فروغ زندگى تابید برتو
خزان عمر دارد برگریزان
محمد على فرحتیار
پاییز سال١٣۴٢
هرات باستان ،
درود به استاد عزیز آقای فرحتیار ، تشکر از لطف تان. سروده زیبا و عالیست و از خواندن آن لذت بردم. موفق و سلامت باشید . مهدی بشیر