قلـه ای کـوه منـاعت کرد محمود اختیــار
تاریخ نشر پنجشنبه چهارم جدی ۱۳۹۳ – ۲۵ دسامبر ۲۰۱۴ ملبورن – آسترالیا
احمد محمود امپراطور
چهارشنبه ۰۳ جدی ۱۳۹۳ هجری آفتابی
کابل/افغانستان
در ســـرایی سینـــه ام آخر دل دیوانه سوخت
از لب بـــاده پرستـــم ساغـر و پیمانه سوخت
ابــــر آتش خیــــز فکرم رهـــرو خورشیـد شد
خاک شد خاکستـــر و تنور و آتشخانه سوخت
ظلـــــم از بس میکنــد نـا آشنــــــای سنگــدل
از خودی آمـــد بجان و خــاطر بیگانه سوخت
دیـــده ام تــا دید رســـــــم بیـــوفای هـــای او
قلب درآتش طپید و دست و پا و شانه سوخت
سالهـــا در گوشه ای زندان شدم خوار و ذلیل
همت پا بنـــــد من زنجیــــر با زولانه سوخت
عشق کی گردد هوس ای زاهــــــد دنیا پرست
شوق جنـت در تو آتش زد مرا جانانه سوخت
گـــرم جوشی های فطرت سیـــر عالم میکند
شهپر خمیازه اینجا خواب صد افسانه سوخت
تا اجـــل نایــد همـــــه منـت کش نفس خودیم
مرغ دام افتـاده را تــــاوان آب و دانه سوخت
بــــزم تا آید به آخـــر، شمـع تا گـــردد خموش
از حساب اینجا برون بال و پرِِ، پروانه سوخت
قلــــــه ای کــوه منــــاعت کرد محمود اختیــار
حاسدان سفــــله را این تیـر بی پیکانه سوخت
—————————
چهارشنبه ۰۳ جدی ۱۳۹۳ هجری آفتابی
که برابر میشود به ۲۴ دسامبر ۲۰۱۴ میلادی
ســــــــــرودم
احمد محمود امپراطور
کابل/افغانستان
تشکر محمود جان عزیز ، از لطف تان . سروده زیباو عالیست . مانند همه خواندنیست . موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر – ملبورن – آسترالیا.
استاد بزرگوار کاکأ خردمندم محترم مهدی بشیر هروی صاحب.!
از نوازش بی آلایشانه و زحمات مستدام شما در قسمت ثبت و نشر سروده هایم با پسندیده ترین ابیات تشکرات می نمایم.
بهروز و کامگار باشید.
امپراطور
از شهر پر حادثه کابل
شاعر مملو از احساس سروده بسیار زیبا
گرامی احمد محمود امپراطور عزیز را درودها سپاس
لحظه هایتان اگنده از ترنم شعر باد
درود..!
دوست خرد پرور، بانوی نیک سیرت محترمه صفیه گرامی از مهر معنوی و، واژه گان ناب شما یکجهان مشکورم.
موفق و مؤید باشید.
محمود جان نازنین یک سروده ات بهتر از دیگر اش میباشد ، قلم من عاجز است که چه بنویسم . فقط میتوانم بگویمً إشعار تان بینظیر أست
درود.!
بانوی ادب و هنر دوست محترمه دوکتورس وحیده گرانمایه از حُسن نظر و ابیات بلند و نوازش همیش شما کهکشانها معانی سپاسگزارم.
آفتاب حضورت بی زوال..
بر قرار باشید.