درد دل حوا
تاریخ نشر جمعه ۱۴ حمل ۱۳۹۴ – سوم اپریل ۲۰۱۵ هالند
درد دل حوا
خانم حبیبه کوهستانی
تکراری ام
تکراری ام
درد تکراری ام
زن ام من
حوایم من
افتاده از گرده ی ادم
واژه ی مغشوش
در کتاب خدایان مذکر
گناه تلخ بهشتی را بر دوش میکشم
که با یک سیب
یا یک گندم
ویران شد
خدای من وقتی خواست
زمین را از میرایی
و ادم را از تنهایی رهاند
مرا افرید و، حوایم خواند
تا عشق شوم ، مادر شوم
افریدگار شوم
من اغاز شدم تا زشتی ها پایان یابند
و …اما
من سالهاست سوگوارم بر مرگ ” هاییل ” هایم
قابیل فرزندم را در بطنم کشت
قابیل شبیه پدر شد
و دختران حوا را رهسپار دیار زنده بگوران ساخت
قفس شدم
نشانی ام را به سنگ نوشت
عشق بر من حرام شد
تا محبوب درونم را بکشم
رایعه شدم
تا در کفاره عشق بکتاش
یا ابروی برادر
غسل نشتر در حمام خون شوم
من عایشه شدم و به جرم زیبایی
با تیغ ظلم صورتم را برید
پروانه ی در شعر شدم
انگشتان نا مردی ی فشرد گلوی غزلم را
سونامی اشک را میشناسم
وقت عبور از گریبانم
وقتی بجز خشم
دست همزادی را
بر شانه های زخمی و سردم ندارم
نفت مرا غسل تعمید میدهد
اتش میزنم بر خود
که بوی تحقیر ندارد
نمیخواهم که دگر باز جنس دو شوم
انقدر
ضرب کنم
جمع کنم
تفریق کنم
که تا
حاصلم با مرد را
به یک مساوی سازم
به یک مساوی سازم
( ح .کوهستانی )
درود به محترمه خانم حبیبه کوهستانی ، سروده زیبا و مملو از احساس است و مانند همیشه عالیست. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
بادرود فراوان بر شما ، مسؤول برگه زیبا و وزنین ٢۴ ساعت !
درود وبسیار بسیار عالیست ! خواهرم محترمه خانم حبیبه کوهستانی و با احساس عالی سروده شده است .
زیباست
کاش بیشتر از شما بخوانیم