طالبان و روزهای دشوار هرات
تاریخ نشر جمعه ۱۱ ثور ۱۳۹۴ – اول می ۲۰۱۵ هالند
طالبان و روزهای دشوار هرات
رسول پویان
بخش ششم
توضیح
مردم ما وحشت و خشونت طالبان را با گوشت و پوست خود لمس، احساس و درک کرده اند. از خون پاک قربانیان بی دفاع در وجب وجب خاک میهن لاله های خونینی دمیده که پیام این ظلم و ستمگری را به نسل های آینده می رسانند. در باره طالبان زیاد نبشته شده است؛ اما در این نگاره فقط گوشه هایی از طرز حکومت استبدادی طالبان در عمل و به طور عینی در ولایت هرات به رشته نگارش درآمده است؛ بی شک که می تواند ماهیت واقعی این گروه را در عمل هویدا سازد.
دفن موسیقی و هنر
موسیقی و ساز و آواز ریشه در تاریخ و فرهنگ هرویان دارد. در عهد دولتهای مستقل خراسانی از جمله غزنویان و تیموریان موسیقی در هرات رونق زیادی داشت و محافل شاهانه و مجالس سرور مردمی با موسیقی زینت می یافت. این مطلب در یکی از ضرب المثل های هراتی به شکل خوبی تجلی پیدا کرده است: عروسی بی ساز و آواز، زن بی ناز و دیگ بی پیاز مزه ندارد. مردم هرات با شعر و موسیقی از قدیم عشق و علاقه داشتند.
پس از انتقال قدرت از دولت نجیب الله به مجاهدین بعضی از عناصر تندرو و متعصب موسیقی را به دار کشیدند و موسیقی نوازان را در عزا نشاندند؛ لیکن در دوره طالبان نعش نیمه جان موسیقی در گورستان سرد و خموش هریوای باستان به خاک سپاریده شد و هر نوع شنیدن و نواختن موسیقی غیرشرعی و حرام اعلان گردید. طالبان در سطح هرات به انهدام آلات موسیقی و مجازات شدید شنوندگان و نوازندگان پرداختند.
به تاریخ ۴ قوس ۱۳۷۵ از امواج رادیو هرات چنین اعلان شد: تعدادی از جوانان کروخ در حال نواختن موسیقی و رقص و سماع توسط ماموران امر به معروف و نهی از منکر دستگیر شدند. روی شان سیاه گردید و در شهر چرخ داده شدند تا جامعه از آنها عبرت بگیرد.
طالبان شنیدن موسیقی را در ردیف گناهان کبیره، مانند زنا و نوشیدن شراب قرار دادند. در روزنامه اتفاق اسلام ۱۶ دلو ۱۳۷۶ موسیقی و سرود از بزرگترین دست آوردهای ابلیس معرفی شده بود.
این برداشت اوج دشمنی طالبان را به عشق و سرور، شور و نشاط و زنده دلی انسانی نشـان میدهـد. از موسیقی نه تنها آدمها، بلکه حیوانات هـم لـذت میبرند. گویند که در فضای موسیقیدار نباتات بهتر رشد و نمو میکنند. از این بر می آید که طالبان با روان بیمار، عقده های درونی خطرناک، تعصب، تبعیض و خشونت هستی سوز، هنر و موسیقی را احساس و درک کـرده نمی توانند. آنـان همانطور که از آزار، شکنجه و کشتن انسان لـذت می برند، به قتل هنر و موسیقی نیز افتخار میکنند.
در عهد طالبان نه تنها مردم در نظام خشونت و شلاق، شکنجه و زندان، تبعیض و تعصب قومی و فقر و بدبختی زندانی گردیدند، بلکه از عشق و محبت، هنر و موسیقی و شور و نشاط هم محروم شدند. در این دوره تیاتر از بین رفت؛ تلویزیون هرات در همان اوایل ورود طالبان تعطیل گردید؛ نقاشی و کشیدن چهره جانداران ممنوع گشت و عکس برداری منع شد.
طالبان باور داشتند که هرکس چهره جاندار را بکشد باید در روز قیامت به آن جان بدهد. به تاریخ ۷ ثور ۱۳۷۵ از طریق رادیو هرات چنین اعلان کردند: از تمام دوکانداران خواسته میشود که از نصب و خرید و فروش عکسهای بیروح خودداری کنند.
قتل کبوتران قشنگ
پرورش کفتران خانگی در هرات سابقه بس دراز دارد. این کبوتران زیبا در رنگهای گوناگون یافت شوند و هراتیان در جوجه گیری و ترکیب رنگهای آنان مهارت خوبی دارند. قال های کفتر در اکثر منازل شهر و ده ها موجود است. اهالی هرات این موجودات لطیف و قشنگ را با پری تشبیه نموده و کشتن آن را ناروا و اهریمنی میدانند. به راستی که قتل این پرندگاه معصوم و دلربا قلبی سنگ و خالی از مهر و عاطفه میخواهد.
بلی! طلبه ها با قتل عام این کبوتران پریوش ثابت کردند که قلبی سخت تر از سنگ خارا و خالی از هر نوع رحم، عاطفه، احساس و عشق انسانی دارند. برای آنان قتل انسان، حیوان و محو هنر و موسیقی و آواز خوش و دلکش، لذت بخش می باشد
طالبان با غرور و افتخار به تاریخ ۱ جدی ۱۳۷۶ از طریق رادیو هرات اعلان کردند: امروز به تعداد ۵۰ جفت کفتر در قریه سروستان هرات کشف و توسط افراد امر به معروف و نهی از منکر ذبح گردید.
اجرای فرایض و سنتها در زیر دره و شلاق
مردم هرات با ریشهای بلند خاکزده، دستارهای گردآلود و کلاه های رنگارنگ پاکستانی و هراتی در زیر بیرق سفید طلبه ها و خشونت روزافزون آنان عادت گرفته بودند و با قیودات شرعی و دره محتسبان و شلاق پولیس بی فورم و نشان طلبه ها سازگاری میکردند.
پولیس مذهبی طالبان در نمازهای پنجگانه مردم را به زور شلاق بـه مساجد میفرستادند و دوکانهای شان را به زور می بستند. در وقت نماز کسی نمیتوانست از جـلو مساجد عـبور کنـد؛ زیـرا طالبان شـلاق به دست با شلاق به جـان آنـها می افتادند. شنیده ام که بعضی از جوانان از ترس طالبان بدون وضو به نماز می ایستادند، چون در آن وقت تنگ فرصت وضو گرفتن را نداشتند و شلاق کور طالب هم زبان نمی فهمید.
اهالی محلات مجبور بودند نمازهای خفتن را در مساجد محلات اداء نمایند و هر شب به ملا امام مسجد مربوطه خود حاضری بدهند. طالبان در زیر چتر مذهب سیستم اختناق آور استخباراتی را در هرات مستقر کرده بودند و به این طریق خروج و ورود افراد را در محلات زیر نظر میگرفتند. تبلیغ و ترویج را طالبان از طریق مساجد به وسیله ملا امام ها در جامعه پیاده میکردند.
تفتیش عقاید و پرسش اصول و فروع دین و دیگر سوالات مذهبی هر روز در بازارهای شهر جریان داشت و پولیس مذهبی مردم را در صفوف طولانی ایستاد میکرد و از آنها امتحان میگرفت. بسیاری از مردم زبان طالبان را نمی فهمیدند. درک پشتو و فارسی آمیخته با اردوی طالبان براستی برای هراتیان بسیار دشوار بود. بسیاری از مردم به جرم زبان ندانی در حضور انبوهی از همشهریان شلاق میخوردند و به آبرو و شخصیت شان به طور بسیار بیرحمانه و ظالمانه تجاوز میشد.
صف قوماندانی امنیه و پاسپورت
شعبه پاسپورت در دوره مجاهدین و طالبان از پر درآمد ترین شعبات هرات بود و در بین قوماندان امنیه و رئیس پاسپورت همیشه نوعی شراکت وجود داشت و این هماره تداخلاتی دربین کار قوماندان امنیه و والی شهر در اعطای امر پاسپورت خلق میکرد. در ابتدای ورود طالبان طول این صف اندکی کوتاه شده بود؛ اما به مرور زمان دراز تر گردید و ورود به قوماندانی امنیه مشکل تر شد و این سختگیریها سطح رشوه را بالا تر می برد.
گاهی برای داخل شدن مردم به قوماندانی امنیه جهت ضرورت رسمی ساعتها انتظار میکشیدند و زمانی درد و داغ شلاق دربانان این ستمکده را با دلی خونین تحمل میکردند و از بیم و هراس سلطه استبداد ناله و فغان هم کشیده نمی توانستند. مردم هری چنان از فشار دامهای صیادان سنگدل خسته و فرسوده به نظر می آمدند که دیگر شاید تپیدن را هم فراموش کرده بودند.
شرایط و موقعیت به اندازه ناسازگار بود که امکان هرگونه حرکت و جنبش را از مردم سلب میکرد. در چنین فضا و حالت یا جامعه به سوی انفجار بی برنامه بهتر است بگوئیم انفلاق میرود و یا تسلیم پذیری و فـرمانبرداری را قبول میکند و به زندگی بخور و نمیر قناعت مینماید؛ زیرا به حال و آینده امیدی ندارند.
طالبان از حلم و شکیبایی هراتیان سوء استفاده کردند و از آزار و شکنجه آنان لذت می برند. آنان عقده های چرکینی که از شمال افغانستان بدل گرفته بودند، بالای مردم مظلوم و صبور هرات خالی میکردند. در اینجاست که هراتیان راهی به جز مبارزه برای آزادی و رهایی از اسارت نداشته و ندارند.
مستی هریرود
طی جنگ درازدامن اخیر به شبکه آبیاری سنتی و قدیمی هرات صدمات و خسارات فراوانی وارد آمد و در اثر مستی سیلابهای بهاری و تغییر بستر رود هری اراضی مزروعی وسیعی در دولب رود تخریب و دهکده های زیادی آسیب دیدند. تغییر بستر رود بستن بندهای خاکی جویباران را به مشکل رو به رو کرده و جـریان آب را به برخـی اراضی مزروعی بسـی دشوار سـاخت.
درپایان برج ثور ۱۳۷۶ که گندمزاران تازه شیره کرده بود، شالیها از دل خاک سربرآورده و سبزبر و فالیز باب نیاز به آب فراوان داشتند، یکبارگی بند ریگ جوی انجیل و بند خاکی جوی آلنجان را آب برد و هزاران فامیل دهقان را در سوگ کشتزاران شان نشانید. نقل کنند که جوی آلنجان در حدود ۳۶۰ جفت گاو زمین مزروعی را مشروب سازد که هر جفت گاو آلنجان ۴۰ جریب میباشد.
بازسازی و نوسازی شبکه آبیاری هرات و مهار نمودن سیلابهای بهاری هریرود یکی از نیازهای اساسی محسوب میگردد و در رشد و انکشاف زراعت هرات نقش بسیار مهم دارد. اجرای این پروژه حیاتی ضرورت به پلان استراتیژیک میداشته باشد. با احداث بندهای بزرگ و بندهای آبگردان مناسب در مسیر هریرود ظرفیت استفاده از آب این رود به اندازه کافی بالا رفته و در زراعت و شبکه آبیاری این ولایت انقلاب عظیمی پدید خواهد آمد.
مؤسسه خیریه اسکان بشر ملل متحد جهت بستن بندریگ تلاش زیادی کرد. چنانکه فشرده آن در روز نامه اتفاق اسلام ۱۰ جدی ۱۳۷۷ چنین درج شده است:
پرچاوه بند ریگ با زیربنای دوهزار متر مربع، هشت هزار مترمکعب کندنکاری و به حجم مجموعی هفت هزار متر مکعب پاک کاری و ۲۲۰۰ متر مکعب سنگ کاری با مصالح کانکریتی و ۲۸۰ متر مکعب کانکریت ریزی ادامه دارد. مصرف نقدی این پروژه ۲۸ هزار لک افغانی برآورد شده که ده هزار آن را خود اهالی پرداخته و متباقی را مؤسسه مزبور تأمین کرده است. باید گفت که تا کنون چند بار این بند تعمیر شده و دوباره به سبب عدم استحکام بستر رود تخریب گردیده است. دهقانان هرات هماره از سیلابهای بهاری آسیب می بینند و بستن هرساله بندهای خاکی آنان را به بیگاری میکشد.
معارف و تحصیلات عال
اگرچه وضع عمومی تحصیلات عالی در هرات از همان روزهای نخستین تعریفی نداشت و از کمبود کادر متخصص، وسایل و امکانات درسی و پروگرام علمی و آموزشی رنج می برد؛ لیکن آغاز تحصیلات عالی و تأسیس دانشگاه(پوهنتون) در ولایت هرات گام مفیدی محسوب میشد. با عشق و علاقه محصلان و تلاش و فداکاری استادان میتوانست رشـد و توسـعه پیداکند.
در عهد طالبان زمینه هر نوع رشد و انکشاف در سطوح گوناگون از جامعه سلب شد. در اثر فروپاشی نظام اداری، کناره گیری اکثر کادرهای فنی و مسلکی، محرومیت زنان و دختران از حق تحصیل و کار، برکناری تعداد زیادی از متخصصان و کارمندان سابقهدار هراتی توسط طالبان و پیوستن شان به صفوف طولانی بیکاران و فقیران، لقو دانشکده هنرهای زیبا و غیره هرنوع شوق و علاقه به مکتب و تحصیلات عالی را در جوانان و نوجوانان هراتی سرکوب کرد.
معارف و تحصیلات عالی به سقوط رو به رو شد. بیشتر معلمان و استادان به سبب کمی معاش و مشکلات روزمره در زیر فشارهای طالبان ترک وظیفه کردند. هزاران زن و دختر باسواد و تحصیلکره خانه نشین گردیدند. به قول استادان پوهنتون درسال ۱۳۷۷ از ۳۰۰ نفریکه در امتحان کانکور قبول شده بودند، فقط ۷۰ نفر حاضر به ثبت نام در رشتههای ادبیات، زراعت، پیداکوجی (دارالمعلمین) و شریعات شده و متباقی از ثبت نام و ادامه تحصیل خودداری کردند.
وضع تعلیم و تربیه نیز بسیار آشفته و خراب بود. معاش معلمان کفایت خرج چند روزه آنان را نمیکرد. اختناق و فشارهای طاقت فرسای طالبان همه را خسته و ناامید کرده بود. حجم مضامین دینی در مکاتب زیاد شده و شاگردان از درک و فهم آن عاجز بودند. اطفال خردسالی که تاهنوز بستن دستار را به سر نمیدانستند، مجبور به پوشیدن مندیل شدند. در این فضای مسموم و خفه کننده برای علم و دانش و تعلیم و تربیه جایی باقی نمی ماند.
ادامه دارد
ممنون پویان عزیز که واقعیت های دوره طالبان را به خواننده گان تقدیم نموده اید . با آمدن طالب ها به هرات و فرار تفنگسالاران و مجاهد نما ها که چوکی های بزرگ بزور بدست آورده بودند و لاف شان جهان را گرفته بود با دار و دسته شان به سوراخ ها پت شدند و اقعآ لکه ننکی بود بر پبشانی مجاهدیدین. که عامل بدبختی ، ویرانی کشور ، کشتار و آواره گی مردم ما و فرار خود شان شند. با و جودیکه هرچیز داشتند باز هم طالب ها به صد کیلومتری هرات بود و همجنان در مرکز و ولایات دیگر . مجاهدین تما دوپا داشتند و دو پای دیگر هم دزدیدند و با سرمایه ملت فرار بر قرار تر جبع دادند که به ذره بین دیده نممیشدند. وحالا هم لاف میزنند که مجاهد میتواند در کشور امنیت بیاورد. موفق باشید. مهدی بشیر