ترا زخمى رها کردم
تاریخ نشر پنجشنبه ۳۱ ثور ۱۳۹۴ – ۲۱ می ۲۰۱۵ هالند
ترا زخمى رها کردم
مریم افضلى احدى
یکى از صبح هاى دیگر به یاد وطن ……
یکى از روز هاى دیگر عمر که به یاد آن خا طرأت آغاز شد ….
ببخشا میهن من !!
گناه خویش میدانم
گنهکارِ تو استم
که در یک جادهء
سر در گم تاریخ..
راهم گم نمودم
و من از بهر مرحم
قلب زخمى را
ترا زخمى رها کردم
تو هم در گیر و دارِ سر نوشت
دستم رها کردى
نه تو ماندى پناه من
نه من گشتم پناه تو ….
ببخشا میهن من …
که مرحم من به زخم تو
نماندم
ونى بیتو ..
توانستم
به جان خستهء خود
مرحمى را من…
بیابم …
مریم افضلى احدى
مریم جان عزیز ، تشکر از احساست پاکت نسبت به وطن عزیز ما . سزوده زیبا وعالیست. زنده وسلامت باشید. مهدی بشیر
برادر محترم مهدى بشیر از همکارى و مهربانى شما جهان سپاس
مریم
واقعاً عالى ! در قسمت اکثر ما ها صدق میکند
خواهر گرامی مریم جان سروده بسیار زیبا
تشکر برادر عزیز حامد جان مهر گاه گاهى فکر میکنم از خود خواهى هاى ماست که وطن ما به این حال است …
..
تشکر برادر محترم احمد خالد جان از حسن نظر تان ..