آرزو
تاریخ نشر یکشنبه سوم جوزا ۱۳۹۴ – ۲۴ می ۲۰۱۵ هالند
آرزو
عزیزه عنایت
هالند
کنج قــفس نشسته و بستـانم آرزو ست
بی بـال و پـــر هوا ی گلستـا نم آرزوست
گر بگــذری به گلشـــن و بشکفته بود گـل
یــادم بکــن که غنچۀ خنــدانم آرزوسـت
دامن پـر از ستاره شد از اشک چون گهر
رخشنده شب ز گو شۀ دامانم آرزوست
گـر خیمه ی جنـون زدم در دیـا ر عشــق
عیبم مکن کـه سـوی بیا بـا نم آرو سـت
تا دست و گریبان شده ام با سپـاه عشق
چــون گل بسینه چـاک گریبــانم آرزوسـت
مـن مشت خـاک وذره ی افتــاده ام ولـی
دیــدار و همنشینی سـلطانــم آرزو ست
ای غـم ،بــرو مــزن بـد رء نسـل آ د مـی
کــز جان و دل براحـت انسا نــم آرزوست
گــرچــه (عــزیــزه ) دور بــود منــزل وصـال
لیکن امیــد ورحمـت یــزد انــم آرزو سـت
عزیزه عنایت :
خواهر عزیز خانم عنایت گرامی ، بازهم مانند همیشه سروده زیباست. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
برادر بی نهایت محترم و عزیز جناب محمد مهدی بشیر از حسن نظر و همکاری همیشه گی تان جهانی سپاس سلامت و موفق باشید .