که من ترک وطن کردم فراموشم نمیگردد
تاریخ نشر چهارشنبه ششم جوزا ۱۳۹۴ – ۲۷ می ۲۰۱۵ هالند
فراموشم نمیگردد
زمستان روز سردى را
که من ترک وطن کردم
فراموشم نمیگردد
که میلرزید پاهایم
و چون یک مرغ بى بال
بروى سینه
ترک آن چمن کردم
فراموشم نمیگردد
که با سیل نگاه
لبریز
آن دشت و دمن کردم
و با غوغاى خونین
جدا
جان را زتن کردم
فراموشم نمیگردد
که دل را
من ز دل بندان بریدم
و هجرت را گزیدم …
ندانستم ….
پشیمان میشوم
روزى
که دیگر نیست
بر رویم درِ بازى
ندانستم …
که بر سر میزنم روزى
چرا ترک وطن کردم …
جدا جان را ز تن کردم …..
مریم افضلى احدى
درود به خواهر محترم خانم مریم افضلی احدی ، تشکر از احساس پاک تان در مورد سروده زیبا و عالیست . موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
واقعا پر احساس و زیبا سروده شده مریم جان ! و و جان تان بی تن مباد!…. پروین فایق
تشکر دوستان گرامی ام ..