۲۴ ساعت

01 ژوئن
۲دیدگاه

بوریاى فقر

تاریخ نشر دوشنبه  ۱۱جوزا  ۱۳۹۴ –  اول جون  ۲۰۱۵ هالند

ساحل

بوریاى فقر

حسن شاه فروغ

۱۱ / ۳ / ۱۳۹۴  کابل – افغانستان

محترم حسن شاه فروغ

طبع آزادِ مرا در سر هواى دگر است

بلبلِ ذوقِ مرا شورو نواى دگر است

درسرِ پیرى دلِ دیوانه ام عاشق شده

خواستارِ آشنا و دلرباى دگر است

ساحلِ دریاى عشقم را نمى بینم بچشم

بحرِ بى پایانِ دردم را دواى دگر است

غرقِ دریاى تفکر میشوم هر لحظه ى

موج هاى خاطرم را انتهاى دگر است

زورقِ فکرم روانِ بحرِ توفانزا شود

هرقدم در زندگانى ماجراى دگر است

لاله ى دامانِ صحراى دلم را داغهاست

داغِ دلرا از جفا رنگِ حِناى دگر است

جامِ من خالى زِ دُردِ مَى کشانِ فاقه کش

ساغرِ من پُر زِ میناى صفاى دگر است

درمیانِ بَد خورو بَد مست کى یابى مرا

درسرِ من نشه ى خُمخانه هاى دگر است

سر بپاى هر مناعت پیشه بگذارم مگر؟

بوریاى فقرِ ما را هم غناى دگر است

گر فروغِ خامه ام روشنگرِ مردم بوَد

روشنى دل زِ نورِ پُر بهاى دگر است

ح- فروغ کابل

۱۱ / ۳ / ۱۳۹۴

 

۲ پاسخ به “بوریاى فقر”

  1. admin گفت:

    فروغ عزیز ، تشکر از سروده زیبا و مملو از احساس تان. مثل همیشه عالی و خواندنیست . موفق باشید. مهدی بشیر

  2. احمد خالد عزیز گفت:

    برادرگرامی فروغ صاحب بسیار زیباسروده اید

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما