تشخیص درد
تاریخ نشر جمعه ۱۹ سرطان ۱۳۹۴ دهم جولای ۲۰۱۵ هالند
تشخیص درد
حسن شاه فروغ
۱۹ / ۴ / ۱۳۹۴ کابل – افغانستان
در کیشتی شکسته ى جنگ ناخدا شدیم
در بحرِ غم فتاده زِ ساحل جدا شدیم
در موجِ پُر طلاطمِ این بحرِ زندگى
هریک بفکرِ جامه ى رنگین قبا شدیم
غواص گونه در تهى دریا شتافتیم
در جستجوى گوهرِ قیمت بها شدیم
بال و پرى کشیده به پرواز آمدیم
شاهین وار صاحبِ چنگال و پا شدیم
بر قصدِ صیدِ مُرغکِ بیچاره پَر زدیم
آماجِ تیرى دشمنِ دیر آشنا شدیم
رحمى بنوعِ خویش نکردیم عاقبت
هر یک دچارِ آفت و درد و بلا شدیم
صیادِ حیله گر به کمینگه نشسته بود
با پاى خود روانه ى دامِ قضا شدیم
در دامگاهِ دشمنِ دیرینه مى تپیم
بال و پرى شکسته چو مُرغِ هوا شدیم
آتش زدند بخرمن و کاشانه سوختند
چون نَى بزیرِ پاى همه بوریا شدیم
هرچند دواى دردِ وطن داشتیم همه
تشخیصِ دردِ خویش نکرده فنا شدیم
میهن فروغِ دیده ى هر هموطن بوَد
محتاجِ خاکِ میهن و این توتیا شدیم
ح -فروغ کابل
١٩/۴/١٣٩۴
درود به جناب فروغ عزیز ، سروده زیبا ، اما واقعی و متاثر کننده و حامل این همه تباهی در سه دهه اخیر مجاهد ها ، طالب ها ، کرزی و دارودسته اش ، و فغلا هم دولت وحشت ملی به رهبری چند تا جانی وطنفروش و باداران شان است. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
در بحر غم فتاده ز ساحل جدا شدیم ….
ماشاءالله عالی بود ممنون