عید شد
تاریخ نشر جمعه ۲۶ سرطان ۱۳۹۴ – ۱۷جولای ۲۰۱۵ هالند
عید شد
شعر از : مرحوم الحاج عزیزاحمد پنهان
ارسالی از : احمد خالد عزیز
عید شد ساقی بیا ورده شراب لاله گـــــون را
تا ازسربیرون کشد سودای این دنیای دون را
تا به کی بخت نگــون صــبر آ زمائی می کند
میکند صبر آ زمائی تا به کی بخــــت نــگون
با رقیبان می نمــائی لطــــف های رنـگرنگ
درنگاهت تا به کــی باشـــــم من نالان زبون
خاکـــــســـاران رامــبین با دیــده بی اعتـبا ر
آنچه کم باشد بچشــمت نزد حق باشــد فزون
توبه برلب لیــــک دل باشــد بذوق معصیت
این خیـــال باطل وفکر محال است وجــنون
عالم وعاقل بود آنکــس کـــــه اودارد عـمل
ورنه نادان بهتر است از آنکه آید زوفــنون
خار چشم دشــــمنان گردیده ام پنــهان ولی
گل کشم به هر مشام دوســتان ازدل برون
مرحوم لحاج عزیازاحمد پنهان
روح شادروان لحاج عزیازاحمد پنهان شاد و خلد برین جایش. تشکر از آقای احمد خالد عزیز که این شعر زیبا را فرستاده اند. طاعات وعبادات تان قبول . حلول ماه شوال و عید سعید فطر بشما و خانواده محترم و هموطنان گرامی مبارک. به امید یک صلح دایمی در کشور ما. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
برادر عالیقدرمحمد مهدی بشیر جهان سپاس وامتنان که به اشتراک گذاشتید ممنون شما