باشرفتر !
تاریخ نشر سه شنبه ۳۰ سرطان ۱۳۹۴ – ۲۱ جولای ۲۰۱۵ هالند
باشرفتر !
شعر از : شاد روان استاد صابر هروی
کابل ۱۳۴۸
إرسالی : احمد شکیب ( صابر ﻫﺮﻭﻱ )
هر چه میبینم تلاش آرزو درد سر است
هر چه می جویم وفا و مردمی ها کمتر است
هر چه میدانم ، نمی دانم که دانستن چرا ؟
هر چه میگویم به گوش این وآن نا با ور است
هر چه میخوانم همه توصیف ناهنجا ر ها
هر چه می نویسم ، نوشتن واهی و نا مثمر است
هر چه می بالم خریداری صداقت مرده است
هر چه می پوشم لباس راستی بد منظر است
هر چه می بویم شمیم نا بکاری می شمم
هر چه می مویم چو تارساز هرگوشئ کراست
هر چه می خندم ترشروئ جوابم میرسد
هر چه میگویم به اشکم قیمتئ نازلتر است
هر چه میکوشم نمی یابم سراغ عافیت
هر چه می لافم به یارئ یار ، یار دیگر است
هر چه می سنجم متاع یکدلی ناید به کار
هرچه میجویم تک و پو بی مراد و خود سراست
آه ، ازین اوضاع ، این ادوار و ایام و دُوُر
عصر پر آشوب و سودا و زمان افسونگراست
ظاهراً هر کس هوا خواه تعا لیئ وطن
در خفا مشت تظاهر پیشه و خوچیگر است
ناودان خانه ئ ظالم بوُد طلاِ نو
صادقان را جای بالشت خشت در زیر سر است
هر کی را گفتم سخن از راستی شد مشمَز
هر کجا بردم متاع فضل دیدم نا خر است
عیب خود گفتن کمال مردی و فرزانه گیست
عیب دیگر ها به نیکویئ شمردن خوشتر است
شعر (صابر) گر چه د ر ظاهر بود انزل نما
لیک در معنا گوارا تر ز شهد و شکر است
إرسالی :
احمد شکیب ( صابر ﻫﺮﻭﻱ )
روح مرحوم استاد صابر هروی شاد و جنتها نصیبش ، سروده زیبا و عالیست . تشکر از احمد شکیب جان صابر هروی . موفق باشید.
مهدی بشیر