سه سروده زیبا از خانم لطیفی
تاریخ نشر یکشنبه ۱۸ اسد ۱۳۹۴ – نهم آگست ۲۰۱۵ هالند
محترمه خانم شهلا لطیفی
دوستنان محترم و گرامی لطفا نظر های تانرا در قسمت دیدگاه های صفحه ۲۴ ساعت بنویسید تا همیشه محفوظ باشد .
با عرض حرمت
مهدی بشیر
********************
بغض گلو
شهلا لطیفی
~~~~
در مصراع شعر خزان
در موج غصه ای دلدادگان
از پنجره ای به باغ تهی
در بال های ضعیف یک قمری
در بغض گلوی دخت جوان
در قلب مادر ناتوان
در سرانگشت زخمی مرد اسیر
در نگاه گرسنه ی طفل فقیر
در اوج شکست یک اعتبار
در لایه های سفت روزگار
امید است
که با ناله و شور بهین
هوشیارانه می تپد
چه رنگین
~~~~~~
دو زنبور عسل
شهلا لطیفی
خیلی دوست دارم
چون دو زنبور عسل
به روی یک گل،لانه کنیم
تو هر صبح پرواز کنی
برای آوردن نور شادی به من
و من هر شام بخسبم
با رنگ رفاقت در تو
و گاه و بیگاه
هر دو با بال های گشاده
راهی جاده رنگین کمان شویم
تو در خیال آسایش من
و من در پی خنده های تو
~~~~~~~
نفس های یقین
شهلا لطیفی
حیف است که زمان می گذرد
من با تعمق در نفس های یقین می شکفم
تو
با بی باکی خاص جنون
از دیاری قلب من گام به گام دور می شوی
من بی غصه و شکوه
از تو و وعده های خشک و تهی
در میان لانه ی گرم غرور
پیر می شوم
و تو روزی
مرا خواهی طلبید
که دیگر چشم بسته ام از جهان
جولای ۲۰۱۵ م
درود به خانم شهلا لطیفی ، هر سه سروده تان زیبا و مانند همیشه عالیست و مملو از احساس است . موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
دوست بزرگوارم را احترام و محبت نثار.
از زحمات همیشگی تان نهایت ممنون.