۲۴ ساعت

28 سپتامبر
۱ دیدگاه

شیطان و هئیت اجراییه آن

تاریخ نشر دو شنبه ششم   میزان ۱۳۹۴ – ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۵ هالند

و فصلی خواهم نبشت اندر باب این( شیطان که چگونه در همه دین ها و درهمه باورها و در تمام زمانه ها و در هر جا و هر کجا هم در جابلصا و هم در بلغا موجود است و با هر کس سر و سری دارد و برای هرکس و هر شخص کار دارد و با انجام دادن کارهای پلید و زشت با برخی از انسان ها شریک می شود و این که چرا و به چه دلیل، این انسان های که ادعای اشرف المخلوقات را دارند، تمام گناهان و بدی ها و زشتی های که خود انجام می دهند به گردن این موجود وحشتناک و خطرناک می اندازند و همیشه به آن لعنت می فرستند.

نخستین مرتبه که گوشم با نام شیطان آشنا شد، کودکی خورد سال بودم. در آن زمان زنده یاد مادرم بوتل سنگی را که فلیتۀ کوچک داشت و با (روغن چراغ ) چرب شده بود، در سوراخ کوچک دیوار یا طاق خانه و یا روی صندلی میگذاشت و اطراف ما را روشن می ساخت ونام آن ( شیطان چراغ ) یا ( چراغ پایه ) بود. بعدها که بزرگتر شدم، نام شیطان یا ابلیس را از زبان ملا و آخند مسجد در روستا بارها شنیده ام و با برخی از ویژگیهای آن آشنا شدم.

و اما این شیطان کیست و چه کاره است که باید از او ترسید و او را سنگ زد. در این مورد می خواهم کمی بیشتر روشنی اندازم، به دلیل آن که این شیطان در تمام ادیان و افکار مردم جهان موجود است.

در آثار کهن زبان فارسی مترادف شیطان واژه های دیو و اهریمن آمده است. واژهٔ ( دیو) در کتاب اوستا به صورت ( دَئوَ) و در زبان پهلوی ( دِوو در زبان هند باستان دِوَ یا دَئوه و در یونانی زئوس و در لاتینی دَئوس و در فرانسه ( دی‌اُ و در زبان انگلیسی دِئیتی و در ایرلندی دیا و در زبان فارسی دیو یا اهریمن بکار میرود. در زبان سانسگریت و همه زبان ها، دیو یا اهریمن، به معنای خدا و الویت بدی و زشتی است. بنا بر نوشته های اوستایی و پهلوی و نیز از نگاه اقوام آریایی در برابر هر ایزدی، دیوی بکار گمارده شده است و تعداد و شمار این دیوان زیاد اند و برای انجام کارهای گوناگون خلق شده اند، چنان که (اپوش) دیو خشکسالی و (اشکهانی) دیو تنبلی و (اکه من) دیو اندیشه ی بد، و (جهی)دیو شهوت وهوسرانی، و (زرمان) دیو پیری و ناتوانی و (ورون) دیو شهوت و هوسرانی است.

به روایت تاریخ، در حدود یک هزار سال پیش از مسیح، زردشت پیامبر آریایی ها در زمان گشتاسپ بلخی عـرض وجود کرد و ادعای پیامبری نمود. دقیقی بلخی در گشتاسپ نامه گوید که زردشت بلخی ادعا دارد که او به آسمان رفته، و خدا را در بهشت دیده است و خداوند کتاب (اوستا) را به او داده، تا او بتواند بندگان خدا را در راه راست و صراط رهبری و رهنمایی کند:

همی گوید، از آسمان آمدم  

ز نزد خدای جهان، آمدم

خداوند را دیدم اندر بهشت

مراین زند واوستاهمه اونوشت

و بعد این زردشت پیر از موجودی به نام (اهریمن) یا (انگره مینو) نام می برد که او این اهریمن را در دوزخ دیده است و این اهریمن وظیفه دارد، تا بندگان خدا را از خدا باز دارد و انسان ها را از راه راست بدر کند:

بدوزخ درون دیدم آهریمنا

نیارستمش گشت پیرامنا

برخی از پژوهشکران و زبان شناسان را عقیده چنان است که واژه (اهریمن) مرکب از سه لفظ است: (اَ) کلمه نفی است، به معنی نه و بی و بدون و (هری) به معنای روشنایی و (من) به معنای ضمیر که در کل به معنای ضمیر بدون روشنایی معنا می دهد. در فرهنگها اهریمن به معنای خرد خبیث، خرد پلید، عقل پلید و شیطان آمده است. از نگاه زردشت، این اهریمن سردستۀ تمام مفاسد وشروراست و در مقابل نیروهای خیر یا (اماشسپندان) قرار دارد و با ایزدان می جنگد و همیش در حال نبرد است. در کتاب اوستای زردشت، همین اهریمن به نام (دلوه) نیز یاد شده است و این همان است که در زبان فارسی به آن (دیو) گویند. در زبان و ادبیات و شعر فارسی دری و فرهنگها نیزدیورانوعی ازشیاطین دانسته اند. نظربه این مفهوم، انسان های شریر،پلید،بدکار، متمردوسرکش و بد کنش را دیوان گویند. باری در(گاتها، یاگاثهاووندیداد) وبخشهای متأخر کتاب اوستا، همواره دیوان رابا مرد مبدوجانوران شروروموذی باهم نام میبرند، واین قوای شری که اهریمن ایجاد کرده، مساوی باشمارقوای خیری استکه از منشأ نیکی و خوبی صادرشده است.به روایت اوستا، همانگونه که شش امشاسپندان ازجمله ی عمال مهم واساسی اهوراونیکی و خیر بشمارمیرودوبه وسیۀ  آنان خوبیها درجهان پراگنده میشود،اهریمن نیزدارای شش اعمال شربوده که توسط آنها، بدیها و زشتیها دردنیا منتشرمیشودکه درمجموع این قوای شررا«کماریکان» نامند.در ذهن و فرهنگ عامه عرب و عجم، دیوها تمامی بداندیش اند و انسان های نیک کردار و با ایمان را از راه راست بدر برند و به گمراهی و تباهی کشانند. در کتاب ناظم الاطبا آمده است که:« دیوصورت وهمی، غول و موجود افسانه ای که او را با قدی بلند و هیکلی مهیب و درشـت تصور کنند. عفریت و هرچ به جهان اندر بود  از دیو و پری و وحوش»

فردوسی در شاهنامه با تأثیرپذیری این اندیشه، افراد واشخاصیکه ازراه خوبی وجوانمردی و مردمداری و ازراه نیکی ونیکوکاری میگریزند ودرمقابل خالق خود ناسپاس اند و دست به اعمال و کارهای زشت می زنند، به نام دیو یا اهریمن یاد میکند و گوید:

تومردیو را، مردم بد شناس 

کسی کو ندارد زیزدسپاس

هرآنکو گذشت از رهً مردمی

زدیوان شمرمشمرش زآدمی

و اززبان برهمن که اسکندررا نصیحت میکند،آزونیازراماننددودیوی میداند که آدمی رابه تباهی و گمراهی میکشاند:

چنین داد پاسـخ، که آز و نیاز

دودیوانه، پتیـــارهً  دیر ساز

یکی را زکمی شده خشک لب 

یکی از فزونیست بیخواب شب

در شاهنامه ما در دو جای به داستان های مستقل برمی خوریم که بازتاب دهندۀ اعمال و کردار بد و زشت دیو و اهریمن است، یکی در داستان (اکوان دیو) و دیگر در داستان (دیو سپید) در داستان (اکوان دیو) فردوسی شکل و شمایل اکوان دیو را از زبان چوپان چنین به تصویر می کشد:

کـه گوری پـدید آمد ، انـدر گله

چو شیری کـه از بند گردد، یله

همان رنگ خورشید دارد درست

سپهرش بهزر آب گویی بشست

یکی برکشیده  خط از یال، اوی

ز مشک سیه ، تابیدنبال اوی

سمندی بزرگست، گـویی بـجای

ورا چارگرزست آن دست وپای

یکی نره شیرست، گـویی دژم

هـمی بـفگـندی یال اسپان، ز هـم

رستم دلیرانه به جنگ اکوان دیو می رود و آن گاه که او را از پای درمی آورد و به خدمت کیخسرو می رسد، فردوسی از زبان رستم، ویژگی های اکوان دیو را، چنین برمی شمارد:

کـه گوری ندیدم ، بخوبی چننوی

بدان سرافرازی وآن رنگ وبوی

سرش چون سرپیل ومویش دراز

دهـن پــر، زدندان هــای گـراز

دو چشمش کـبود، و لبایشسیاه

تنش را نشناست، کـردن نگاه

به دان زور و آن تـن، نباشد دهـیون

در داستان (هفت خوان رستم) نیز فردوسی به شکل دیو سپید اشاره می کند و گوید که چون رستم به داخل غار رفت، دیو سپید را دید که چهره آن سیاه و موی او چون شیر سپید است و همچون کوه در آن جا خوابیده است:

به رنگ شبه روى و چون شیر موى

جهان پر ز پهنا، و باﻻى اوى

بدین گونه دیده می شود که در این دو داستان نیز این دیوها نماد وسمبول شر و فساد و تباهی اند که در هرجا و هرکجا و هر وقت و تا پایان دنیا با نیروهای خیر و نیکی درحال مبارزه و نبرد سنگین دیده می شوند. این دیو سپید در شعر، ادبیات و فرهنگ عامه و باور مردم، کنایه از انسان بد خلق و بد طینت و زشت روی و بد اندیش و بد کردار است. مولانای بلخ نیز از دیو، به حیث نشانه و نماد بدی و زشتی نام می برد و گوید که از دیو و دد ملول است و به دنبال انسان می گردد:

دی شیخ باچراغ همی‌ گشت گرد شهر

کز دیو و دد ملولم، و انسانم آرزوست

گفتـند، یافـت می‌ نشود، جسته‌ ایـم، ما

گفت آنک یافت می ‌نشود آنم آرزوست

و اما این شیطان که مورد بحث امروز ماست و در روز اول عید قربان در مکه بر عرب و عجم فتنه ها بر پای کرده است میتوان گفت که شیطان، اسم عام یا اسم جنس است، و معنای آن نا فرمان، متمرد، دیو مردم و بد خوی است. وجه تسمیه شیطان آن است که از درگاه آفریدگار رانده شده است. برخی گفته اند از ماده شاط یا شطن گرفته شده، و به معنای خبیث

 

 

یک پاسخ به “شیطان و هئیت اجراییه آن”

  1. admin گفت:

    مقاله زیبا و عالیست. درود به جناب داکتر غلام حیدر یقین . مهدی بشیر

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما