سه سروده
تاریخ نشر دو شنبه ششم میزان ۱۳۹۴ – ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۵ هالند
سه سروده
چمنزار تن، دهکده ای خموش و اولین عشق
خانم شهلا لطیفی
« می خواهم دستانم در چمنزاری تنت سَیر کنند»
دستانت با شفقت
در خم پیچ و هر سوی بدنم
در خم پیچ و هر سوی بدنم
مرا به مستی ها کشاند
در جویباری پر از ماهیان طلایی
که رنگ خورشید را برای آبتنی کردن حس شان وام گرفته اند
غوطه بدهد
در جویباری پر از ماهیان طلایی
که رنگ خورشید را برای آبتنی کردن حس شان وام گرفته اند
غوطه بدهد
دستانت گرسنه
چون دشت تهی از لاله ها
از تن من طراوت بجویند
چون دشت تهی از لاله ها
از تن من طراوت بجویند
و در رهگذری فراز و نشیب اندامم
با قدسیت ماه
سر به سجده نهند
با قدسیت ماه
سر به سجده نهند
و سرانجام
من در بستان بازوان تو بشکفم
چون لاله نوپیدای صحرا
من در بستان بازوان تو بشکفم
چون لاله نوپیدای صحرا
تا دستان تو عطر بکارند
با شدت هم آغوشی مان
در باغ خاطره ها
با شدت هم آغوشی مان
در باغ خاطره ها
شهلا لطیفی
۰۹-۰۸-۲۰۱۵
۰۹-۰۸-۲۰۱۵
******
اولین عشق
نوری مهتاب را به کلبه ات می آورد
بوی یاسمنزار خفته
شفق سحر
و طعم سیب های تازه را
بر بسترت هدیه می آورد
نوری مهتاب را به کلبه ات می آورد
بوی یاسمنزار خفته
شفق سحر
و طعم سیب های تازه را
بر بسترت هدیه می آورد
اولین عشق
چشم را
بسوی پدیده های نو می گشاید
بهار را در لای خزان می بوید
سردی را
در حرارت نیمه روز به استقبال می نشیند
و هوا را در نیایش صبح
معطر میابد
چشم را
بسوی پدیده های نو می گشاید
بهار را در لای خزان می بوید
سردی را
در حرارت نیمه روز به استقبال می نشیند
و هوا را در نیایش صبح
معطر میابد
اولین عشق
اولین نگاه
اولین حیا
اولین رعشه
اولین لمس
اولین آه
و اولین خرسندی قلب ها
در لای غرور شقایق نوجوان
زندگی را بتو
اولین حیا
اولین رعشه
اولین لمس
اولین آه
و اولین خرسندی قلب ها
در لای غرور شقایق نوجوان
زندگی را بتو
می آموزاند
شهلا لطیفی
۲۷ / ۶ / ۲۰۱۵
۲۷ / ۶ / ۲۰۱۵
درود به خانم شهلا لطیفی ،هر سه سروده تان زیبا و عالیست. از خواندن آن خوشم آمد . موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
تشکر می کنم از نظر لطف و زحمات تان دوست گرامی.