وطن
تاریخ نشر دوشنبه ۲۰ میزان ۱۳۹۴- ۱۲ اکتوبر ۲۰۱۵ هالند
وطن
غفور امینی
هرچه دور ازوطن عمرم گذرد درغربت
یادم هرگز نرود خاکِ گُهربار وطن
درشب وروز مرا زیر نظر می آید
کوه ودشت ودره وکوچه وبازارِ وطن
گرچه مجبور به ترکِ وطنِ خود شده ایم
به سروجان ودل هستیم خریداروطن
هست لیلی وطن وما همه چون مجنونیم
کَی گران است به دوشِ من وتو بارِ وطن
تا که دَینِ وطنِ خویش نسازیم ادا
تا ابد ما وتو هستیم بَدَهکار وطن
پیش ازین هرچه که کردند خرابی کردند
من وتو ازچه نکوشیم به اعمارِ وطن
چاشنیی ندهد کشورِ بیگانه به ما
زانکه ما ازدل وجانیم گرفتارِ وطن
ازپیِ کارهمه جا دَورِ جهان سرگردان
کارِ دیگر نَبُوَد خوبتر ازکار وطن
جُزمن وجُزتو مددگارندارد میهن
بِه بُوَد گرهمه باشیم مددگارِ وطن
به اجانب نسپاریم به دستِ خودِ ما
معدن واین همه دارایی سرشاروطن
ما دل وجان به کف ونام وطن روی زبان
چون امینی همه هستیم خریداروطن
۹سرطان ۱۳۹۲ سویدن
جناب استاد امینی عزیز ، سروده زیبا و مملو از احساس است . خداوند تمام جنابتکاران را هم از کمونیست ها ، تفنگسالاران و یا به اصطلاح مجاهدین ، طالبان وحشی و القاعده بی ناموس و دیگر دردان و آدمکشان ودر راس آن روس ها ، سعودی آدمخور و چتلستنان وحشی را به غضب خود گرفتار کند که ملیون ها هموطن ما را از خانه و کاشانه شان آواره ساختند و هزاران تن را هم به شهادت رساندند. وهمچنان لعنت به دولت وحشت ملی که طی یکسال با بی کفایتی خود نتوانست امنیت را در کشور برقرار کند . نفرین به همۀ قدرت طلبان و تفرقه انداز ها . موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر